"اخجوووووون ته ته اومدهههههه"
جونگین با ذوق و صدای بلندی گفت و به سمت ورودی عمارت دوید!
تهیونگ با خنده دستاش و باز کرد و جونگین و بغل کرد.
"سلام کوچولو"
تهیونگ با لبخند دندون نماش گفت و جونگین هم با ذوق بوسه محکمی رو گونه تهیونگ گذاشت و گفت:
"سلام سلام،خوش اومدی"
تهیونگ با لبخندش موهای جونگین و بهم ریخت و باهم وارد نشیمن شدن.
یونهی با دیدن خواهر زاده اش لبخند پهنی زد و گفت:
"ایگوووو، پسرم اومده"
تهیونگ متعجب گفت:
"پسرت؟"
یونهی چینی به پیشونیش داد و دستاش و از هم باز کرد و گفت:
"اره پسرم،تو پسر منی دیگه"
تهیونگ اوه-ی گفت با لبخند به سمت خاله اش رفت و بغلش کرد.
یونهی با استشمام بیش از حد شیرین تهیونگ یه تای ابروش و بالا انداخت و گفت:
"ته..تو..حالت خوبه؟"
تهیونگ پلکی زد و گفت:
"اوهوم چطور؟"
یونهی با شک نگاهش و از تهیونگ گذروند و گفت:
"چیزی نیست،چه عجب بالاخره ما دیدیمت آفتاب از کدوم طرف در اومده؟"
تهیونگ لپاش و باد کرد و با لبای آویزونش گفت:
"بدجنس نباش خاله،بودم شرکت کارم تموم شد..گفتم بیام اینجا"
یونهی با تعجب گفت:
"شرکت؟ پیش جونگکوک؟"
تهیونگ با درهمی گفت:
"خب..آره،قراره برای این پروژه مترجمشون باشم"
یونهی با نیش باز به حرف تهیونگ گوش داد و با حس لحن درهم تهیونگ یه تای ابروش و بالا انداخت و گفت:
"ببینم تو ناراحتی؟ نکنه بازم بحثتون شده ها؟"
بعد حرفش آهی کشید و تهیونگ گازی به سیب تو دست جونگین زد که جونگین غر زد..
تهیونگ نوچی کرد و گفت:"بحثمون نشده ولی انگار پسرت تو شرکت با امگاها لاو میترکونه!"
با اخم گفت و یونهی سعی در کنترل خنده اش داشت و به حسودی با مزه خواهرزاده اش خیره شد و گفت:
"جونگکوک سعی میکنه باهاشون جدی و یه خورده مهربون باشه،حالا چرا لاو بترکونه؟"
تهیونگ چینی به بینیش داد و چشم غره ای به جونگین که با خنده شیطانی بهش خیره بود،رفت!
☜︎︎︎فلش بک☞︎︎︎
با لپای باد کرده اش و چشمای ریز شده اش به صفحه لپتاپ زل زده بود و گفت:
BINABASA MO ANG
𝐐𝐮𝐞𝐫𝐞𝐧𝐜𝐢𝐚|✔︎
Romance«Querencia» "کِرنسیا،یک کلمه اسپانیاییست که به معنای مکان امن است! یعنی هرجایی که احساس امنیت داری! مثل گوشه ای از اتاق یا بغل کسی که دوسش داری! هرجای دنجی که احساس آرامش و امنیت میکنی!" ⌇⌇⌇ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒔𝒐𝒑𝒆...