تولد تهیونگ و همینطور کریسمس نزدیک تر بود،بخوایم واضح تر بگیم فردا تولد تهیونگ بود!
یونهی و میرا و جنی مشغول برنامه چیدن برای سورپرایز تولد تهیونگ بودن و از یه طرف برای جشن کریسمس آماده میشدن!
سئول زیباتر از همیشه شده بود و شهر شلوغ تر از همیشه بنطر میرسید! مردم درحال خرید بودن و عطر شیرینی ها همه جا رو گرفته بود و چیزی که باعث میشد این وسط مردم با صمیمیت بیشتری کنار هم باشن،سردتر شدن هوا بود!
تهیونگ عطسه ای کرد و بینی قرمز شده اش رو مالوند!
دستی دور کمرش حلقه شد باعث شد از جا بپره!
با حس رایحه آرامش بخش جونگکوک لبخندی رو لبای سرخش شکل گرفت و سرش و به عقب برگردوند و گفت:
"اوه کوکی"
جونگکوک لبخندی زد و بوسه ای رو نوک بینی قرمز تهیونگ گذاشت و گفت:
"تموم شد؟ بریم؟"
تهیونگ سری تکون داد و همراه با جونگکوک از محوطه دانشگاه خارج شدن!
جونگکوک دست تهیونگ و توی دستش گرفت و کنار ماشین وایساد!
تهیونگ با تعجب به جونگکوک خیره شد..جونگکوک جلو رفت و کلاه تهیونگ رو کمی پایین تر کشید و گفت:
"بدنت یخ کرده! سرما میخوری"
تهیونگ فین فینی کرد و گفت:
"اگه بزاری زودتر تو ماشین بشینم سرما نمیخورم!"
جونگکوک تکخندی کرد و در و برای تهیونگ باز کرد و گفت:
"بفرمایید جناب!"
تهیونگ با لبخند باکسیش سوار ماشین شد و جونگکوک هم سوار ماشین شد..!
دست تهیونگ و توی دستش گرفت و نگاهش و به تهیونگ داد و گفت:
"مایل به اومدن یه قرار گرم و شیرین؟"
تهیونگ با گونه های سرخش به جونگکوک خیره شده بود و گفت:
"هوم میبینم که آقای جئون از این کارا هم بلده!"
"معلومه که بلدم! خوشت نمیاد؟"
جونگکوک گفت و تهیونگ نوچی کرد و گفت:
"اگه من تنها کسی باشم که میبریش سرقرار چرا ولی اگه بجز من کس دیگه باشه..ازش متنفرم!"
جونگکوک خندید و بوسه ای پشت دست تهیونگ گذاشت و گفت:
"باید بگم اولین کسی هستی که میبرمش سرقرار؟"
تهیونگ با غرور پلکی زد و گفت:
"البته که من اولی ام! تا آخر عمرت من تنها کسی ام که باید ببریش سرقرار!"
"البته! من بجز تو با کی میتونم برم سرقرار"
جونگکوک با لبخندش گفت و دم کافه مورد نظرش نگه داشت!
BINABASA MO ANG
𝐐𝐮𝐞𝐫𝐞𝐧𝐜𝐢𝐚|✔︎
Romance«Querencia» "کِرنسیا،یک کلمه اسپانیاییست که به معنای مکان امن است! یعنی هرجایی که احساس امنیت داری! مثل گوشه ای از اتاق یا بغل کسی که دوسش داری! هرجای دنجی که احساس آرامش و امنیت میکنی!" ⌇⌇⌇ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒔𝒐𝒑𝒆...