Elevator

288 74 31
                                    

Peter

"این باید بهت درس بده!" فلش تف کرد و هلم داد، که باعث شد بیوفتم زمین.

وقتی فلش با دوستاش رفت، بدون توجه به درد شکمم آروم نشستم، از اونجایی که مِی درمورد اینکه فلش اذیتم می کنه خبر نداشت، تصمیم گرفتم با دوربین گوشیم، بدنم رو نگاهی بندازم.
همینطور که مشغول چک کردن بودم چشمم به زخم روی پیشونیم افتاد، می تونم به مِی بگم زمین خوردم. گوشیم رو سمت شکمم بردم و بزرگترین کبودیی که می تونستم ببینم رو دیدم. اوه، باید حواسم باشه همیشه پیراهن بپوشم! همون موقع یک نوتیف برام اومد.

Steve

هی پسر

مدرسه چطور بود؟

چشمامو چرخوندم و لبخندی زدم. با وجود اینکه تا حالا ندیدمشون، اما واقعا حرف زدن باهاشون رو دوست دارم.

Peter

خسته کننده

امتحان اسپانیایی داشتم

Tony

چطور بود؟

تا می‌خواستم جواب بدم ماشینی بوق زد که مجبور شدم سرم رو از گوشیم در بیارم. عمه مِی بود. سریع لباس‌هام رو تمیز کردم و با عجله به سمت ماشین رفتم. وقتی سوار ماشین شدم لبخندی زدم. امروز معمولی‌تر لباس می‌پوشیدم چون پوشیدن لباس‌های شیک برای SI ایده‌ خیلی بدی بود.

"برای امروز آماده‌ای؟" همونطور که رانندگی می‌کرد پرسید.

"آره، امیداورم بتونم یکم استراحت کنم و تکالیفم رو انجام بدم."

"مطمعنم می‌تونی."

"مرسی مِی."

"چه اتفاقی برات افتاده؟" مِی با نگرانی پرسید و ماشین رو گوشه‌ای پارک کرد.

"اوه، تو مدرسه زمین خوردم."

"خوش‌شانسی، چون عمه‌ات میدونه چقدر دست‌ و‌ پا‌ چلفتی هستی." همونطور که تو کیفش دنبال چیزی می‌گشت حرف می‌زد.

بالاخره مِی چسبِ زخمی پیدا کرد و روی زخمم گذاشت.

Natasha

"الان ما یجورایی داریم تعقیبش می‌کنیم؟" از پپر پرسیدم‌.

"نه، فقط همچین حسی می‌ده." بروس گفت‌.

ما پایین ساختمون منتظر پیتر بودیم. قرار شد وقتی می‌رسه ما طوری رفتار کنیم که انگار می‌خوایم سوار آسانسور بشیم. ولی راستش الان نزدیک به یک ساعته که کنار آسانسور ایستادیم.

Wrong Number KID [Persian Translation]Where stories live. Discover now