Tony
من و اونجرز داشتیم با هم بحث میکردیم که کی بره دنبال پیتر، چون اگه هممون بریم مشکوک میشه.
"میتونم دچرخه ام رو ببرم. علاوه بر این من یه کلاه ایمنی یدکی گرفتم." نات گفت.
"به هیچ وجه!!!! قبلا دیدم دنبال اولتران میری." گفتم.
"اون مسئله مرگ و زندگی بود!"
"آره.بخاطر رانندگیت."
"اوه باشه. پس تو دنبالش میری. با ماشین چند میلیون دلاری که توجه همه رو جلب میکنه؟"
"گایز! گایز! دهنتون رو ببندید." کلینت فریاد زد.
همه ساکت شدیم و به کلینت و اسکات نگاه کردیم.
"چطوره با ونِ من بریم؟ استارک میتونه عقب بشینه و کلینتی میتونه رانندگی کنه." اسکات گفت.
"علاوه بر این، هیچکس بهتر از تیم پدر نیست، درسته اسکاتی؟" کلینت پرسید.
"من نمیام." هیس زدم.
"دیر گفتی." کلینت و اسکات باهم فریاد زدن.
"اوکی تو با بابا ها برو." ناتاشا گفت و رفت.
"من نیست-....!!!! بیا فقط بریم." گفتم.
.
.
.
.
.
.
.
.کلینت و اسکات جلو نشسته بودن و من عقب. یجورایی انگار من نقششون بودم آخه من تنها کسیم که میتونه یک گوشی رو هک کنه.
"ما باید یه آهنگ تم داشته باشم." اسکات بدون اینکه چشمام رو از جاده بگیره، گفت.
"خدای من آره!! این چطوره: گاهی اوقات، برخی کودکان. از میان تله ها می لغزند."
"اما این سه، پدر های شگفت انگیزی خواهند بود."
"هیچ بچه خیلی بزرگ و هیچ بچه خیلی کوچکی وجود نداره."
"وقتی به کمک نیاز داری فقط تماس بگیر. پ-د-ر،تیم پدر! رویای پدر و مادر! تیم پدر! بچه ها ما رو دوست دارن!"
" نه، نه، هیچوقت شکست نمیخوریم. هر بچه ای از ما کمک میگیره."
"پ-د-ر، تیم پدر."
"باید یجایی همین جاها باشه." بدون توجه به احمقای جلو گفتم.
"اوه اون اینجاست!" اسکات هیجان زده گفت و با ملودی مضحکِ بوقِ ماشینش، بوق زد.
Peter
توی افکارم بودم که صدای عجیبی شنیدم. هندزفریم رو برداشتم و دیدم یه ون قدیمی کنارم ایستاده. با دیدن راننده چشمام گرد شد. آقای لنگ بود.
YOU ARE READING
Wrong Number KID [Persian Translation]
Fanfictionچی میشه اگه پیتر پارکر بصورت تصادفی به تونی استارک پیام بده؟! بوک متعلق به من نیست من فقط ترجمه میکنم. Credit to : BlackShadow030930