Hospital

348 93 30
                                    

Pepper

پیت مدرسه چطوره؟؟

Natasha

پیتر؟

Rhodey

احتمالا الان سر کلاسه

Bruce

هی پیت مدرسه چطور بود؟؟

Steve

هنوز جواب نمیده

Clint

؟؟

Natasha

شاید گوشیش مرده

چت خصوصی پیتر و تونی

Tony

کید،تو خوبی؟

تو گروه جواب بچه ها رو نمیدی

لطفا جواب بده

اگه بخوام میتونم ردیابیت کنم

Tony pov

یه چیزی اشتباه بود.میتونستم حسش کنم.
پیتر نه به چت گروهیمون جواب می داد و نه به من،
همونطور که پیتر رو ردیابی می‌کردم بچه ها رو که تو چت گروهی بودند به آزمایشگاه صدا زدم. همه اونها زود اومدن.

"چی داریم؟" بروس پرسید و به سمت میز دیگه ای رفت تا به تونی کمک کنه

"آپارتمانش، پدر و مادرش، مدرسش و چیزای چرت و پرت دیگه" تونی با ناراحتی جواب داد.

نمیدونم چرا اما من واقعا احساس نگرانی میکردم
پپر و بقیه هم همینطور بودن.

"شاید همه جا رو درست نگشتیم" پپر گفت.

"فرایدی،هر گزارش جدیدی که از پیتر پارکر داری ارائه بده" ناتاشا گفت.

"در حال جستجو....پیدا شد. گزارش پزشکی پیتر پارکر"

"گ...گزارش پزشکی؟" با نگرانی پرسیدم

"بله. آقای پارکر به تازگی از عمل جراحی در بیمارستان پزشکی کوئینز خارج شده"

"فرایدی،کویین جت رو آماده کن" استیو گفت.

همه ما با عجله از آزمایشگا خارج شدیم تا به کویین جت برسیم.
لعنتی!!! چه اتفاقی برای پیتر افتاده که عملش کردن؟

...

وقتی به بیمارستان رسیدیم همه به ما نگاه می کردن.
با توجه به اینکه ما انتقام جویان هستیم و تو یکی از بیمارستان های کوچیک نیویورکیم، شاید برای مردم عجیب باشه. نگاه مردم رو نادیده گرفتیم و با عجله به سمت پذیرش رفتیم.

"ما دنبال پیتر پارکر هستیم. اون کجاست؟" بی حوصله پرسیدم.

خانم پشت میز کمی گیج به ما نگاه کرد اما خیلی زود تو کامپیوترش شروع به تایپ کرد بعد گفت
"طبقه سوم اتاق 207 ، عمش تازه رفته"

همه با عجله به سمت آسانسور دویدیم. پپر تنها کسی بود که قبل از اینکه دنبال ما بیاد یه تشکر سریع از خانم کرد. سوار آسانسور شدیم بعد به محض اینکه در شروع به باز شدن کرد، همه از آسانسور بیرون اومدیم و با عجله از راهروها گذشتیم.

173 , 174 , 175 .... زیر لب شروع کردم به خوندن شماره اتاق ها. 204 , 205 , 206 ..... 207 !!!
زود وایسادم و باعث شد بقیه که داشتن دنبالم می اومدن بهم برخورد کنن.

قبل از اینکه در بزنم یک ثانیه به در خیره شدم. با احتیاط درو باز کردم و همه وارد شدیم. چشمم به پسری با موهای تیره روی تخت افتاد. چشماش بسته بود و پوستش کمی رنگ پریده بود. تابلو روی تخت نوشته بود " پیتر پارکر "

پپر با صدای آرومی گفت "خودشه"

"چه اتفاقی براش افتاده؟" نات پرسید و به سمت تخت رفت.

"نمیدونم، اما باید بفهمیم" و بعد به ساعتم زدم.

هولوگرام ظاهر شد و به راحتی فایل های بیمارستان رو هک کردم. بعد از یه جستجوی سریع فایل های پیتر رو پیدا کردم.
تیر خورده بود!!

اما چرا ؟ به پیتر خوابیده نگاه کردم.خیلی آروم و بی گناه به نظر می رسید. چرا کسی باید بخواد به اون صدمه بزنه؟

برای اطلاعات بیشتر به سراغ هولوگرام ها رفتم. وقتی صورت حساب بیمارستان و دیدم یکی از ابروهام و بالا فرستادم.

با توجه به اینکه پیتر گفته بود عمش سخت کار می کنه تا هزینه هر دوی اونا رو پرداخت کنه....اوکی من بصورت ناشناس انجامش میدم.

بعد از اینکه این کار و انجام دادم به سمت تختی رفتم که بقیه دورش ایستاده بودند. نگاهی به هم کردن بعد سر تکان دادن و رفتن. پپر قبل از رفتن دستش و روی شانه ام گذاشت با این حال من چشم از پیتر نگرفتم.

"دو دقیقه فرصت داری" پپر گفت و دنبال بقیه رفت.

صبر کردم تا در بسته بشه. آهی کشیدم و نشستم. مانیتور اون طرف تخت نبضش و نشان می داد که طبیعی بود. لبخند کوچیکی روی لبم ظاهر شد اما زود ناپدید.

راستش نمیدونم چرا اما دست پیتر و گرفتم و گفتم "نگران نباش کید، همه چیز درست میشه"

****

امیدوارم حالتون خوب باشه
اینم از پارت جدید

یه سوال داشتم اینم اینه که از
داستان خوشتون میاد یا نه؟؟

قلم داستان چطور؟؟ بد یا خوب؟؟
بگید چون واقعا این موضوع برام مهمه

واقعا از حمایتتون ممنونم
بوس بهتون💚

Wrong Number KID [Persian Translation]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora