Where's May ?

199 50 25
                                    

Peter

وسایلی که نیاز داشتم رو جمع کرده بودم. از اونجایی که آقای استارک گفته بود این اتاقه منه و وقتی میرم کسی قرار نیست بیاد اینجا پس فقط وسایلی که نیاز داشتم رو جمع کردم. به اطرافم نگاه کردم تا ببینم چیزی رو فراموش کردم یا نه. وقتی همچی اوکی بود از اتاق رفتم بیرون. وقتی آقا و خانم استارک، آقای راجرز، خانم رومانوف رو بیرون اتاقم دیدم، از ترس پریدم.

"س-سلام گایز." گفتم و درو پشت سرم بستم.

"ببخشید کیدو. نمی خواستیم بترسونیمت." خانم رومانوف گفت.

"نه اوکیه."  گفتم و همگی به سمت آسانسور رفتیم.

"امیدوارم این آخر هفته بهت خوش گذشته باشه."آقای راجرز گفت.

"خیلی خوب بود."

"خوبه پسرم."

"بچه ها لازم نیست دنبالم تا آسانسور بیایید." گفتم و نتونستم لبخند بزنم.

"ولی میخوایم. این آخر هفته خیلی کمکمون کردی."آقای استارک گفت.

"مرسی." گفتم.

ما به صحبت درباره اتفاقات آخر هفته ادامه دادیم. این کاریه که هروقت یکشنبه ها(همون جمعه خودمون)  از اینجا میرم انجام میدیم. سوار آسانسور شدم و بقیه ایستادن.

"باید برم. خداحافظ! دوس- در آسانسورو میبندم،آره.هه هه!" گفتم و درهای آسانسور بسته شدن.

همین الان نزدیک بود به اونجرز بگم "دوستتون دارم". گاد، این خیلی خجالت آوره! وقتی آسانسور به طبقه پایین رسید، صورتم مثل گوجه فرنگی شده بود. از آسانسور خارج شدم و به سمت درِ خروجی رفتم. البته که مجبور شدم از جلوی میز خانم هانا و گوئن رد بشم. خانم گوئن داشت با کامپیوترش کار می کرد و با دیدنم چشم هردوشون برق زد.

"خانم استارک میتونید صبر کنید.....ببخشید قربان ولی باید برم." خانم هانا گفت و گوشی رو قطع کرد.

"سلام بچه ها. فقط اومدم خداحافظی کنم." گفتم.

"بیا بغلمون پیتر." خانم هانا گفت و از پشت میز بغلم کرد.

لبخندی زدم و از آغوشش بیرون اومدم و به سمت خانم گوئن رفتم و اون رو هم بغل کردم.

"هی! با مستر ایموجی درباره کابوست حرف زدی؟" خانم گوئن پرسید.

"نه اما از آقای استارک پرسیدم که توی روسیه کارمند داره یا نه؟ اون گفت داره. پس شاید اونا دروغ نمیگن."

"چرا بهشون زنگ نمیزنی؟ تو شماره همشون رو داری." خانم هانا پرسید.

"چون....تا حالا به هیچکدومشون زنگ نزدم. حتی به مستر ایموجی. اینکار یجورایی عجیبه."

"و این عجیب نیست که به مرد 48 ساله ای که با اسم مستر ایموجی میشناسی پیام بدی؟" خانم گوئن پرسید.

Wrong Number KID [Persian Translation]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora