گلِ من خوش اومدی قدمت روی چِشَم
ناز چشمای تو رو بی بهونه میکشم
اگه جادهها بگن ما به هم نمیرسیم
پا به پای من بیا ما به خونه میرسیم
بخش پانزدهم: من دوباره خدا رو باور کردم
نگران بود و قلبش توی سینش میکوبید. یک زلزله چند ریشتری توی قلبش اومده بود و خسارتهایی که وارد کرده بود، قابل محاسبه نبودند.
نفهمید چطور از خونه بیرون زد. باید میرفت فرودگاه و با چشمهای خودش میدید که ییبو از پرواز جا مونده.
ییبو نمیتونست اون رو همینطوری تنها بگذاره. هنوز خیلی از حرفها توی دلش بود که به پسر نگفته بود. هنوز به اندازه کافی جمله دوستت دارم رو به زبون نیاورده بود.
با آخرین سرعت در حال روندن به سمت فرودگاه بود. جلوی ریزش اشکهاشو به زور گرفته بود و انقدر بغضش رو قورت داده بود که احساس میکرد پتانسیل در هم شکستن رو داره.
مطمئن بود مسیر فرودگاه رو در کمترین زمان ممکن طی کرده.
تمام اعضای بدنش با همدیگه در حال جنگ بودند... قلبش با شدت زیادی توی سینش میکوبید و پاهاش نمیتونستن وارد فرودگاه بشن. طاقت شنیدن خبر بد رو نداشت.
به هر زحمتی بود وارد فرودگاه شد. همهمه عجیبی در فرودگاه برپا بود. نگرانی و دلهره از چشمهای تمام افراد پیدا بود. جان به زحمت از سیل جمعیت عبور کرد تا به مسئول اطلاعات برسه. با استرس دستش رو بر روی کانتر گذاشت و گفت:
میشه چک کنید ببینید وانگ ییبو توی پرواز بوده یا نه؟
انقدر محوطه شلوغ بود که فرد سوال جان رو نادیده گرفت. جان دوباره پرسید. این بار مرد گفت:
ما اینجا سوالی رو جواب نمیدیم. لطفا شلوغتر از این نکنید!
هیچکس حال جان و افرادی که توی فرودگاه دنبال جواب بودند رو درک نمیکرد. انقدر نگران بود که دوباره کنترل اعصابش رو از دست داد. محکم دستش رو بر روی کانتر کوبید و گفت:
من فقط میخوام بدونم وانگ ییبو سوار هواپیما شده یا نه؟ فقط میشه جواب منو بدید؟
مرد از صدای بلند جان چشماشو بست. بدون اینکه جوابی بده، مشغول چک کردن شد. مانیتور رو به سمت جان چرخوند و گفت:
تمام سیستمها قطعه و این تقصیر ما نیست.
هنوز ذرهای از نگرانیش کم نشده بود. دست و پاهاش شروع به لرزیدن کرده بود. تمام صندلیها پر بودن. گوشهای رو پیدا کرد و به دیوار تکیه داد. با همون دستهای لرزونش شماره پدرش رو گرفت. بلافاصله بعد از جواب دادن، جان گفت:
YOU ARE READING
𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑀𝑦 𝐷𝑟𝑒𝑎𝑚𝑖𝑒𝑠𝑡 𝐷𝑟𝑒𝑎𝑚 (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑)
Fantasyوانگ ییبو پسر ۲۴ سالهای که عاشق شخصیت توی خوابش شده و حالا چند ساله به دنبال اون مرده.... اما وانگ ییبو میتونه اون شخص رو پیدا کنه؟؟؟ میتونه اون شخص رو عاشق خودش کنه؟؟؟ ########## اگه یه روزی من نباشم چه اتفاقی برات میفته جانگا؟ : اگه یه روزی نباش...