فلش بک ... ۵ سال قبل
بکهیون گند زده بود . نه یه گند عادی ! اون به معنای واقعیه کلمه گند زده بود ! بخاطر حجم زیاد کارهایی که قبل از شروع فصل جدید رو سرش ریخته بود اون دچار اشتباه شد و بجای فرستادن یکسری از عکس هایی که تیم عکاسی براش فرستاده بودن به رئیسش اونهارو برای یکی از خبرگذاری هایی که با کمپانیشون قرارداد داشتن فرستاد و اونهام با تصور اینکه کمپانی این عکس هارو فرستاده تا منتشرش کنن دوتا از عکسهارو یکماه قبل از برنامه ریزی چانیول و تیمش منتشر کردن .
درسته که کمپانی سریع به اون سایت خبرگذاری اطلاع داد که اشتباه شده و اونام سریع عکس هارو پاک کردن ولی خب چیزی از گندی که بکهیون زده بود کم نمیشد !
بعد از جمع شدن اون اتفاق یه جلسه بین مدیرعاملا برگذار شد و همه به چانیول گفتن که باید دستیارشو بخاطر این اشتباه اخراج کنه ولی چانیول قبول نکرد و گفت اشتباه دستیارش تقصیر خودش بوده چون خیلی بهش کار داده و مانع اخراج بکهیون شد ولی همه چی همونجا تموم نشد
از اون روز به بعد همه کارمندا با بکهیون بد رفتار میکردن و حتی کارایی که اون ازشون میخواست رو با گفتن جمله "میترسم بازم یه گند بزرگ بزنی" انجام نمیدادن . هرچند بکهیون خودشم میدونست که اشتباه خیلی بزرگی انجام داده و برای همینم صداش از این رفتارها در نمیومد اما یه روز بعد از چند ماه چانیول از شوگا و هیچولی که کاری از دستشون برنمیومد تا به بکهیون کمک کنن و برای همینم پیش رئیسشون رفته بودن شنید و با عصبانی ترین حالتی که هیچکس حتی صمیمی ترین دوستاش ازش ندیده بودن تو جلسه ای که با همه کارکناش گذاشت پرونده اون اتفاق رو به طور کامل و برای همیشه بست
-وقتی من دستیارمو بابت اون اتفاق مقصر نمیدونم و حتی سرزنششم نکردم شماها به چه جرعتی اینطوری باهاش رفتار میکنین ؟ شماها چه حقی دارین که با دستیار من .. با کسی که شغلش انجام دادن کارهاییه که من ازش میخوام بد رفتار کنین و چیزایی که ازتون میخواد رو انجام ندین ؟ اگه همه ی شماها حق اظهار نظر کردن دارین و میتونین بی توجه به من و خواسته های من هر رفتاری که دلتون میخواد داشته باشین پس نقش من تو این کمپانی چیه ؟
انقدر بلند داد میزد که توی اون سالن بزرگ و با وجود اون همه آدمی که اونجا بودن صداش خیلی واضح به گوش همه میرسید و به جز دادهای عصبیه اون هیچ صدای دیگه ای نمیومد . حتی صدای نفس کشیدن افراد داخل سالن !
درحالی که وسط اون سالن بزرگ که دور تا دورش چند ردیف صندلی وجود داشت ایستاده بود با همون صورتی که از عصبانیت قرمز شده بود دست به سینه شد و نگاهشو بین تمام افراد حاضر در سالن کنفرانس چرخوند
-بکهیون بیا اینجا
از اونجایی که هیچکس تا قبل از داد های عصبی چانیول نمیدونست دلیل این جلسه چیه ، بکهیون هم مثل بقیه کارمندا روی یکی از صندلی های ردیف اول نشسته بود با این تفاوت که همه سرشونو پایین انداخته بودن اما اون داشت با ناباوری به رئیسش نگاه میکرد . وقتی چانیول ازش خواست بره پیشش با بهتی که تو چشماش کاملا قابل مشاهده بود آروم از جاش بلند شد و کنار رئیسش ایستاد
DU LIEST GERADE
Miracle Happened💫
Fanfictionیتیم خونه هایبرید ها ... جایی که گونه های مختلف هایبرید رو بزرگ میکنن تا وقتی ۱۸ سالشون شد اونهارو بفروشن ... اما بکهیون نمیخواست به این سرنوشت دچار بشه برای همینم وقتی ۱۴ سالش بود تصمیم به فرار گرفت اما یه ملاقات اتفاقی باعث شد یه خرگوش کوچولوهم تو...