10 - let's eat

119 30 16
                                    

This song = crying for days

This song = crying for days

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

سوم شخص :

بعد از نیم ساعت راه رفتن بالاخره به قصر رسیدن .

- بیا بریم اتاق .
- آره بریم .
- اتاق من ؟
- نه بریم اتاق خودم .
- باشه .

- سلام اولیاحضرت بفرمایید .

- ممنون .
- ممنون .

وارد اتاق شدند و در رو بستن . 

سلن سریع میا رو کشید و روی تخت نشستن .

- خب از اول دقیق بگو بابا چی گفت .
- چی گفت بنظرت ؟ اینکه ترتیب داده کایل بیاد اینجا . اینجااا . همه چی قاطی شده همه چیز . گفت که باید بهم نزدیک تر بشیم . وای من باید چیکار کنم . باید چیکار کنم . 

- میا این راهش نیست این نیست. 
- خودم میدونم . فکر میکنی حس خوبی دارم ؟ نه اصلااا.  باید یه جوری این موضوع حل بشه .

- باید تمومش کنی همه چیز رو با کایل تمومش کنی .

کلمات تبدیل شده بودند به زمزمه های فریاد مانند .

- فکر میکنی دلم نمیخواد ؟ از تک تک لحظاتی که مجبورم نقش بازی کنم متنفرممم .
- خب فقط تمومش کننن .
- چطوری چه طوری باید تمومش کنمم خودت ایده ای داری .
- اینکه همه چی رو بگی همه چییی .

- چی رو بگمم اینکه پدرم مجبورم کرده باهاش برم سر قرار ؟

-  اینکه با یکی دیگه تو رابطه اییی.

....................................

تهیونگ :

با جیمین از اتاق ری بیرون اومدیم. 

: باید این عادتش رو که تا جین رو نبینه نمیخوابه درست کنیم .

همین طور که یه دستم رو کمرم بود و ماساژش میدادم، گفتم .

- خوبه که انقدر جین رو دوست داره بعدا که بزرگ تر بشه یه سری چیزا رو که ممکنه به ما نگه میتونه به جین بگه .
: آره حقیقتا منم رابطه بینشون رو دوست دارم .

- کمرت درد میکنه؟ 

جیمین پرسید و دستش رو روی کمرم گذاشت .

میخواستم بگم نه که همون لحظه کمرم تیر کشید .

- بیا بشین .

روی تخت نشستم و جیمین شروع کرد به ماساژ دادن کمرم .
- تهیونگ این چند وقت کارهات زیاد شدن مراقب خودت باش. باشه ؟ هرچیزی  هم شده باشه به منم بگو میدونی که من میتونم کمکت کنم .

our infinity Where stories live. Discover now