This song = crying for days
سوم شخص :
بعد از نیم ساعت راه رفتن بالاخره به قصر رسیدن .
- بیا بریم اتاق .
- آره بریم .
- اتاق من ؟
- نه بریم اتاق خودم .
- باشه .- سلام اولیاحضرت بفرمایید .
- ممنون .
- ممنون .وارد اتاق شدند و در رو بستن .
سلن سریع میا رو کشید و روی تخت نشستن .
- خب از اول دقیق بگو بابا چی گفت .
- چی گفت بنظرت ؟ اینکه ترتیب داده کایل بیاد اینجا . اینجااا . همه چی قاطی شده همه چیز . گفت که باید بهم نزدیک تر بشیم . وای من باید چیکار کنم . باید چیکار کنم .- میا این راهش نیست این نیست.
- خودم میدونم . فکر میکنی حس خوبی دارم ؟ نه اصلااا. باید یه جوری این موضوع حل بشه .- باید تمومش کنی همه چیز رو با کایل تمومش کنی .
کلمات تبدیل شده بودند به زمزمه های فریاد مانند .
- فکر میکنی دلم نمیخواد ؟ از تک تک لحظاتی که مجبورم نقش بازی کنم متنفرممم .
- خب فقط تمومش کننن .
- چطوری چه طوری باید تمومش کنمم خودت ایده ای داری .
- اینکه همه چی رو بگی همه چییی .- چی رو بگمم اینکه پدرم مجبورم کرده باهاش برم سر قرار ؟
- اینکه با یکی دیگه تو رابطه اییی.
....................................
تهیونگ :
با جیمین از اتاق ری بیرون اومدیم.
: باید این عادتش رو که تا جین رو نبینه نمیخوابه درست کنیم .
همین طور که یه دستم رو کمرم بود و ماساژش میدادم، گفتم .
- خوبه که انقدر جین رو دوست داره بعدا که بزرگ تر بشه یه سری چیزا رو که ممکنه به ما نگه میتونه به جین بگه .
: آره حقیقتا منم رابطه بینشون رو دوست دارم .- کمرت درد میکنه؟
جیمین پرسید و دستش رو روی کمرم گذاشت .
میخواستم بگم نه که همون لحظه کمرم تیر کشید .
- بیا بشین .
روی تخت نشستم و جیمین شروع کرد به ماساژ دادن کمرم .
- تهیونگ این چند وقت کارهات زیاد شدن مراقب خودت باش. باشه ؟ هرچیزی هم شده باشه به منم بگو میدونی که من میتونم کمکت کنم .
YOU ARE READING
our infinity
Romanceدر دنیایی دیگر دوستت خواهم داشت در دنیایی دیگر دست در دست هم در میان باغی پر از گل بدون ترس بدون قضاوت تو را تا ابد تا زمانی که آخرین تکه از وجودم پر بکشد در آغوش خواهم گرفت گویی که آخرین بار است .. Couple : kookjin, jinkook من عاشق زندگی ک...