12 - under the tree

82 25 11
                                    


وایب اهنگ مال آخر های پارته💛

:جونگکوک یه سوال . تو دوست دختر داری ؟
سرش رو بالا آورد.
- منظورت چیه ؟
: توی فیلایا دوست دختر داری ؟
- آها آره.

یه دفعه چشمام گشاد شد دوست دختر داشت و تمام این مدت انقدر اینجوری رفتار کرده بود ؟ پس چرا هیچ کس هیچی نگفت ؟ من فقط همینجوری این سوال رو پرسیده بودم و الان میگه که دوست دختر داره . پس چرا توی آشپز خونه اونجوری رفتار کرد .

: هیچ وقت نمیخواستی بگی نه؟

جونگکوک :

بهش که نگاه کردم خندم گرفت چشماش گشاد شده بود و به من زل زده بود .
یه پوزخندی زد .
- هیچ وقت نمیخواستی بگی نه ؟ فکر میکردم حداقل میتونی بهم بگی . خب حالا-

دیگه نتونستم کنترل کنم و زدم زیر خنده انقدر خندم گرفته بود که داشتم از روی صندلی می افتادم.

- چی خنده داره ؟
: جین منو ببخش فقط شوخی کردم . مطمئن باش اگه با کسی بودم بهت میگفتم .

جین میدل فینگرشو بالا آورد و خودش هم خندید .
- خیلی خری.
: باور کن قیافت دیدنی بود .

Some time later .....

: کار های من تموم شد .
وسایلم رو جمع کردم و به گزارشی که نوشته بودم نگاه کردم .
این چند روز با پدر حرف نزده بودم گفته بود که یه کار واجبی داره و باید بعد از این هفته چند تا جلسه اینجا برگزار کنیم . فقط گفته بود که اطلاعاتی درباره ی این کشور و این چیزا بدست بیارم .
من فقط سعی میکردم بهترین کاری که میتونم رو انجام بدم .

- منم کارم تمومه هرچند خیلی جواب نداد ولی چند تا ایده به دست آوردم و تا یه جاهایی هم پیش رفت . باید یادم بمونه که چند تا سیم 25 بگیرم . خب باید بریم پیش ری . ببین جدی میگم سر و کله زدن با بچه حوصله میخواد که از هرکسی برنمیاد لازم نیست که تو هم حتما بیای .

: جین . بهتر نیست زود تر بریم؟
- میل خودته ولی یادت نره که هر وقت خواستی میتونی بری.
: باشه بریم .

- خب رسیدیم بزار من به تهیونگ زنگ بزنم ببینم اینجاست یا نه . الو سلام ته خوبی ببین میگم یه چیزی تو اتاقی؟ آها اکی . باشه. باشه باشه . فعلا . جونگکوک بیا باید بریم بیدارش کنیم .
: اکی بریم.

وارد اتاق شدیم میتونم بگم از رنگی رنگی ترین اتاق هایی بود که تو عمرم دیده بودم . هرچند بیشتر چیز ها آبی و سفید بود.

رنگ دیوار ها و سقف آبی پر رنگ بود و روی سقف پر از ستاره های نقره ای بود . یه میز کوتاه زرد دایره ای توی اتاق بود و 5 تا صندلی کوچولو که هر کدوم یه رنگ بودن دور میز بود . روی میز هم مداد رنگی و قلمو و بوم نقاشی و این چیزا بود .

روی یکی از دیوار ها از بالا تا پایین شلف ( طبقه ) سفید زده بودن و روی هر شلف حدود 7 یا 8 تا عروسک رنگی بود . یا روی یه دیوار دیگه که باز شلف وجود داشت میشد کتاب و پازل و بازی های فکری مال بچه ها رو دید .

our infinity Where stories live. Discover now