part 1

581 14 2
                                    


گایز چند پارت اول حدود ۴ پارت اول الهام گرفته شده اما تغییر داده شده:)
لطفا حمایتت کنید و کامنت و ووت بدید 💜
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فلش بک 4 سال قبل...

_سقطش کن !
+چی؟
بار دیگه صداشو بلند تر کرد و دستاش رو انقدر سفت مشت کرده بود که سفید یخی شده بودن :
_ هعی کیم ری وو بهت گفتم سقطش کن ،احیانن کری یا خودتو زدی به اون راه ؟
+جی هونا داری بهم میگی بچمونو بندازم ویا بهتر بگم ازم انتظار داریم بکشمش ؟
_اره !

پایان فلش بک
4 سال بعد ..
«اوما جی یون سلش درد میتونه نمیتونه نفس بتشه»
دختر 3 ساله با لب های کوچیکش اروم در گوش های مادر خوابیده اش زمزمه میکرد .
«اوما جی یون تو بدنش اتیش دلست شده و داغه»
مادر دخترک بیدار شد و اروم دست های چروکیدش  که به خاطر کار زیاد خشک و زبر شده بود رو بر روی پیشونی کوچیک دختر 3 سه سالش گذاشت که از شدت داغی میسوخت ،اروم اروم بغضش ترکید و دخترش جی یون 3 ساله رو به اغوشش کشید ..
_جی یونااا چرا داری میسوزی بلند شو اوما میبرتت به بیمارستان .
سرش رو به طرف پنجره برگردوند هوا تاریک بود و نیمه شب شده بود و برف سنگینی میبارید برای همین تن دختر کوچیکش پالتوی ضخیمی کرد هرچند خودش لباسی نداشت که در برابر اون همه سرما مقاومت کنه چون تمام درامدی که از کار کردن به عنوان خدمت کار توی بیمارستان درمیاورد رو صرف مخارج دخترش میکرد تا بتونه اونو تو خونه کوچیکش که به زور با دادن اجاره توش زندگی میکرد سپری کنه.
لباس رو تن دخترش کرد و اون رو لای پتو پیچید و بغلش کردو با تمام سرعتش توی هوای طوفانی و تاریک به سمت بیمارستان دوید .
+هعی یونی کوچولوی من تحمل کن دیگه رسیدیم .

+یکی کمکم کنه دخترم داره از تب میسوزه خواهش میکنمممم
پرسنل پرستاری به سرعت به ری وو هجوم اوردن و با برانکارد جیون رو به داخل بیمارستان همراهی کردن .
_هعی ری وویا تو اینجا چیکار میکنی اونم این وقت شب اتفاقی واسه تو یا جیونا اومده ؟
+سلام کیونگا جیون تب شدیدی داشت برای همین اوردمش .
کیونگ مردی بود که وقتی اون مرد بی احساس پارک جیهون توی بدترین شرایطش رهاش کرده بود به اون دختر بی سرپناهی که داشت تو وجودش بچشو رشدو پرورش میداد مهرو محبت کرد و نجاتش داد و کمکش کرد زایمان کنه ،کیونگ دکتر مهربانی بود که تو بدترین شرایط اون مادرو دخترش تمام کاری که ازش بر میومد رو براشون میکرد .

دختری که آپا صدام کرد ...Where stories live. Discover now