part 8

116 10 1
                                    

خب قول داده بودم دیروز اپ کنم ولی شرایط اجازه نداد ببخشید و اینکه شرمنده برای ریدن تو این پارت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بلاخره روز عروسی اومده بود..
صبح زود بود و ری وو تصمیم گرفت بره بیرون تا لباسش رو پرو کنه تا مطمئنشه که لباسش کاملا اندازشه ،لباس ریوو لباس عروس بلند پفت دار زیبایی بود که میدرخشید واقعا زیبا بود خصوصا وقتی ری وو اون رو به تن میکرد کاملا جذب تنش میشد اون واقعا به بدن خوش فرم و پوست سفید دخترک میمود اون درست شبیه پرنسس های دیزنی شده بود..
عکس لباسش👇
اون روز جیهون مطمئن بود قراره زیبا ترین روز عمرش رو تجربه کنه زیباترین چیز هارو ببینه و زیباترین چیز هارو بسازه .
درست ساعت 5 عصر عروس دوماد شروع کردن به اماده شدن ..
جیهون به طور مردانه ای پاپین پیرهنشو درست کرد و کت مشکی شیکش رو به تن کرد و بعد به انتهی سالن پایین پله ها منتظر دو پرنسس زیباش ایستاد هرچند امروز روز تاجگذاری پرنسس بزرگش بود و اون قرار بود به شکل ملکه ای تمام عیار ظاهر بشه .
ری وو بار اخر دور خودش چرخید تا پف دامنش رو به نمایش بزاره و بعد رفت سمت دخترک کوچیکش که داخل لباس عروسکی سفیدش مثل تیکه الماسی میدرخشید..

ری وو بانمک خندید ورو به دخترش گفت :
_جیونا،تو خیلی خوشگل شدی تو حتی از منی که قراره عروس باشم و از همه خوشگلتر بشم خوشگلتری و این منصفانه نیست.
و بعد دوباره خندیدو گونه های سفید گل انداخته دخترش رو بوسید و دست در دست پرنسس کوچیکش راهی پله هایی شد که شاهزادش منتظرش ایستاده بود ...
جیهون با دیدن ملکه با شکوهش و پرنسس زیباش برقی تو چشاش نشست و انگار تو دلش پروانه ها به پرواز در اومده بودن (نمیدونما ولی باهنگای ایندیلا خاننده فرانسوی گوش کنید یه وایب قشنگی میده :::) )
جیهون اروم اروم به جلو حرکت کرد و دست همسر زیباش رو دور بازو هاش بست و باهم به سمت ماشین عروس راهی شدن ...

همه با دیدن شکوه عروس و داماد خشکشون زده بود قطعا کسی به عمرش چنین عروس داماد زیبایی ندیه بود همه قبل از اینکه بدونن اونها صاحب یک دختر بچه زیبا هستن با خودشون فکر میکردن که یعنی قراره حاصل این زوج چقد زیبا باشه ؟که نتیجشم به موقعش دیدن ،جیون !دختر 4 ساله این زوج که زیبایی این دختر 4 ساله مسحور کننده بود ..
ری وو دستش رو دور بازوی پدر شوهرش حلقه کرد هرچند رسم بود عروس دست پدر خودش رو بگیره اما والدین ری وو هردو فوت کرده بودن و اون یتیم بود .
ری وو همراه پدر شوهرش به سمت جیهون حرکت کرد و بعد اقای پارک (پدرجیهون)دست عروسش رو در دست پسرش قرار داد ..
پدر روحانی بین این زوج زیبا ایستاد و کارش رو شروع کرد :

^^لیدی کیم ری وو و جناب پارک جیهون شما سوگند میخورید که در تمام سختی ها شادی ها غم ها و خوشبختی ها کنار هم بمونید و حامی هم باشید ؟

و بعد عروس دوماد همزمان تایید کردن و اینجا شروع زندگیشون بود شروع الین بوسه زندگی مشترکشون ...
جیهون دستش رو پشت کمر عروسش کشید و اون رو به سمت خودش کشیدو نگاهی به لب های سرخش انداخت قطعا تعطم خیلی خاصی میدادن چون جیهون قبلا چشیده بود ولی طعم این یکی خاصتر بود این اولین بوسه زندگی مشترکشون بود !
اروم لب هاش رو روی لب های همسرش قرار داد و بعد ...
صدای گوش خراشی باعث جدایی لب هاشون شد ..ری وو با بهت به جیهونی که شوکه نگاهش میکرد خیره شد و بعد از دهش شروع به خونریزی کرد .
_ری وویا..
_ری وو یااااا چشماتو باز کننن
_نهههه یکی به امبولانس خبر بدههه
_هاننن تو کدوم گوری هستی سریع تر زنگ بزن به امبولانس

ری وو مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و خونریزی شدیدی داشت ..
دخترش و همسرش فریاد میکشیدنو اشک میریختن و تقلای دوام اوردن از ری وو میخواستن ..

اره ...به همین سادگی شبی که قرار بود مهم ترین و زیباترین شب این زوج باشه با یک اتفاق تلخ نابود شد...

دختری که آپا صدام کرد ...Where stories live. Discover now