part 2

265 15 0
                                    


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همینطور که داشت با دکتر کیونگ صحبت میکرد صدای قدم های پایی که به سمتش میومد توجهش رو جلب کرد ،سرش رو برگردوند تا ببینه اون شخص کیه و باورش نمیشد اون کیه همون مردی که سالها پیش به خاطر بچه دار شدنشون رهاشون کرده بود ...
از شدت شوک پاهش سست شدن و افتادن رو زمین،صورتشو با با موهاش پوشوند تا جیهون نشناستش اما همون لحظه در سفیدی که بهش تکیه داده بود باز شد و دخترش جیون از داخل اتاق بیرون اومد:
«اوما چلا اینجا نششتی یونی حالش اوب شده بیا بلیم خونه»
دخترک با چشم های تیله ای درشت بانمکش به مرد قد بلند روبه روش که کت شلوار شیک و برندی پوشیده بود و دقیقا شبیه خودش بود خیره شد .
+جیونا دستتو بده اوما باید بریم خونه
همینطور که دست جیون رو گرفته بود داشت میرفت کسی از پشت پالتوش رو گرفت:
_کیم ری وو
دختر که ترسیده بود سعی کرد بی توجهی کنه و اینبار جیهون با صدای بلند تری فریاد کشید
_هعی کیم ری وو!
ایندفعه از شدت ترسش اشکش درومده بود و روشو بر گردوند سمت مردی که روبه روش ایستاده بود و با تنفر نگاهش میکرد و اشکاش از چشماش سرازیر میشد که دخترش پشتش قایم شده بود .
_سقطش نکردی ؟
+جیون بچه ی منه حالا هم دست از سرم بردار
«پاپا »
جیهون با شنیدن این حرف از دهن دختر بچه 3 ساله سرش رو برگردوند تا ببینه جیون چه کسی رو خطاب به این اسم قرار داد که با دکتر کیونگ مواجه شد ؛ جیون با ترس به سمت دکتر دوید :
«پاپا اون مرده داله اومامو دعوا میکنه»
جیهون با اعصبانیم سمت ری وو برگشت .
_ری وو تو ازدواج کردی ؟
با دستاش انقد محکم شونه های ری وو رو فشار میداد که اینبار ری وو از شدت درد شروع به زار زدن کرد .
+هعی تو حق نداری بعد چهار سال که منو ول کردی برگردیو صاحب منسب همه چیز بشی میفهمی ؟دکتر کیونگ مردی بود که برای جیون پدری کرده و دوسش داره  اون مراقبمون بود و همیشه بهمون کمک کرد .
جیهون گیجو منگ بار دیگه به صورت دخترک کوچیک نگا کرد ،اون چشمای درشت تیله ایش لب های کوچیکش فرم صورتش .. همه چیش شبیه خودش بود !اون دختر بی شک دختر خودش بود .
دختر کوچیکو بغلش کرد و از روی زمین بلند کرد . ری وو مادر ترسیدهی دخترک که میترسید اون مرد بی احساس بلایی سر بچش که تمام زندگی و اموالش بود بیاره.

دختری که آپا صدام کرد ...Where stories live. Discover now