من اومدممممم دوباره😁
《کیو گول میزَنَم..؟》
V.pv
فقط به حرفای اونا گوش میکردم نمیتونستم درک کنم هیونا چه ربطی به نونا داره
با کشیده شدنم تو بغل نونا از افکارم در اومدم:وای بچه نمیدونی چقدر نگرانت بودم که بلایی سرت بیاد امیدوار بودم هرچی زود برسم
از بغلش بیرون اومدم فقط بهش نگاه میکردم یزره هم تغییر نکرده بود هنوز همون موهای سفید و چشمای مشکی رو داشت
نفس عمیقی کشیدم:منم از دیدنت خوشحالم ولی من اصلا نمیشناسمت
میخاست چیزی بگه که هیونا پرید وسط حرفش:او خدایا این همه راهو واسه این اومدی واقعا که
نونا سمت هیونا برگشت:ساکت شو هیونا
سمت من برگشت و ادامه داد:ببین من برات توضیح میدم باشه ....برای همتون ....ولی بیاین اول بشینیمهممون روی کنده چوبی که اونجا بود نشستیم و هیونا و نونا جولومدن وایسادن :باشه میدونم شاید باورش سخت باشه ......اسم من چیمره دختر فرمانده وگاس و ملکه هارا من ققنوس محافظ کیم تهیونگم و وظیفه زنده نگه داشتن و محافظت از اونه
الان چی گفت.....چیزی که شنیده بودمو نمیتونستم باور کنم ققنوس اونم نه هر ققنوسی چیمر دختر وگاس محافظ منه با بهت بهش خیره شده بودم .....اگه اون واقعا محافظ منه پس چرا از دست پدرم نجاتم نداد
قبل از اینکه من چیزی بگم نامجون بلند شد:هیونا این وسط از کجا تورو میشناسه؟
نونا لبخندی زد و به هیونا نگاه کرد:هیونا بهترین دوست من فرستادمش تا اگه خطری تهیونگ رو تهدید کرد به من خبر بدهسمت نونا برگشتم:باشه به فرض من باور کردم الان برای چی اینجایی چرا قبلا نجاتم ندادی از اون همه سختی ؟
بهم نگاه کرد:من نمیتونستم دخالتی توی سرنوشتت بکنم اون سختی ها همش جزو سرنوشتت بود نمیتونستم تغییرش بدمنفس عمیقی کشیدم سمت هیونگا برگشتم:باشه ولی.....نمیتونی فقط از من محافظت کنی باید از همه کسایی که اینجان محافظت کنی
سمت نونا برگشتم:متاسفم بچه اونا خودشون ققنوس محافظ دارن
جیمین که تا اون موقع ساکت بود یهو بلند شد:وایسا ماهم ققنوس داریم.....پس کجان؟
نونا خنده تلخی کرد:ققنوس های کمی به دیم هاشون اهمیت میدن چون رابطه بین دیم و ققنوس ها بریده شده و با مرگ دیم ققنوس نمیمیره پس خیلیهاشون دیگه به دیم هاشون اهمیت نمیدن ......من تا جایی که تو سرنوشتتون دخالتی نکنم سعی میکنم مواظب همتون باشممیخاستم چیزی بگم که با فرود چیزی رو زمین هممون سمتش برگشتیم
بال های طلایش جولو اومده بودن و روی یه زانو
نشسته بود
YOU ARE READING
▪︎PHONIX▪︎
Randomققنوس کاپل:ویکوک.یونمین.نامجین.جیهوپ و هیونا ژانر:افسانه ای .خوناشامی .گرگینه ای .رومس.جنگی.ماجراجویی خلاصه:۲۰۰۰سال پیش سرزمینی به اسم گرگ و میش وجود داشت که همه موجودات در صلح باهم زندگی میکردن هر نفر توی سرزمین یک محافظ ققنوس داشت از نوع روشنایی...