Monsters under the bed|Kookmin✓

Part10

اونقدر ترسیده و گیج بود که تنها کاری که از پسش برمیومد چنگ زدن به دست فرد کنارش بود

به محض لمس چیزی کف پاش نفسش رو بیرون داد به ارومی پلک هاش رو از هم جدا و به اطراف نگاهی انداخت

این..این دیگه چی بود متعجب سرشو به هر طرف میچرخوند رنگ ها.. رنگی نبود.. همه چیز سیاه و سفید نما میداد

اب دهنشو به زور قورت داد کجا اومده بود؟ از استرس دست هاش رو مشت کرد و چرخید

به پسر بزرگتر نگاه کرد و لرزون قدمی به سمتش برداشت

-ای..اینجا کجاست

تکخندی زد و همونطور که دست هاش رو جلوی سینش بهم قفل میکرد روی پسر خم شد

+به دنیای من خوش اومدی بچه جون

دنیای اون؟ چشم هاش به درشت ترین حالت خودشون رسیدند دنیای اون دیگه چه جهنمی بود لب هاش کمی از هم فاصله گرفتنتد اما درست قبل از بیرون اومدن صدایِ دادش دست مرد روی لب هاش نشست

+هییش صدات بیرون بیاد دیگه به اون اتاق بچگونت برت نمیگردونم

حتی از مردمک های لرزونش هم میشد فهمید که اون پسر بچه کم مونده از شدت ترس و شوک بیهوش شه پوزخندی به چشم هایی که کم کم از اشک پر میشدند زد و با گرفتن بازوی ظریفش به طرف جایی حرکت کرد

اب دهنشو قورت داد همونطور که به طرفی که پسر میخواست کشیده میشد سرشو به اطراف چرخوند مسخره بود که دنبال کمک میگشت؟

حسش میکرد حضور شیاطینی رو که با چشم های گشاد شده بهش خیره شدند به هر حال اون خلاف قوانین رو انجام داده بود

اوردن یک انسان فانی به دنیای زیرین؟ هومم هیجان انگیز بود معلومه که بود اگه بخوایم صادق باشیم اون پسر حتی از لوسیفر هم قوی تر بود اما البته که خودش از هیچی خبر نداشت

همونطور با اخمِ روی پیشونیش قدم هاش رو به سمت محلی که مستقر شده بود میکشید که چیزی جلوی حرکتش رو گرفت

لعنت بهش زبون درازی که مدام روی لب هاش کشیده میشد به علاوه چشم های مشکی که مردمک قرمزش به خوبی خود نمایی میکرد به تنهایی برای پی بردن به هویتش کافی بودند

تهیونگ! اون پسر تا بوی یک نوجوون رو حس کرده بود خودش رو به اونها رسونده و حالا با پوزخند رو مخش جلوش وایستاده بود چشم هاش رو درون کاسه گردوند

پسر مو طلایی سرش رو کمی خم کرد و از کنار دوستش به اون پسر بچه که درست مثل یه جوجه میلرزید و زیر چشمی بهش نگاه میکرد خیره شد

-اوه پسر اون درست مثل لیلیث زیباست

صدای بم شیطان باعث شد جیمین بیشتر بلرزه و حتی از سر نااگاهی خودش رو بیشتر پشت پسر قایم کنه