Part12

1.9K 317 86
                                    

به ارومی رشته های نودل رو هورت کشید و با ذهنی درگیر مشعول جویدن شد

باید میگفت؟ اون..اون هیولا واقعی بود! معلومه که بود اخه کدوم انسانی میتونست به راحتی سفیدی چشم هاش رو عوض کنه

-مامان

سونهی با شنیدن صدای پسرش دست از هورت کشیدن کشید و سرشو به سمتش چرخوند

+یه چیزی تو اتاقمه

بقیه نودلش رو هورت کشید و همونطور که میجویدش پرسید

-چی

+هیولا

زن چند ثانیه پوکر بهش خیره شد و با گفتن "توهم زدی" به ادامه غذا خوردنش رسید

عصبی چاپسینگ هاشو روی میز کوبید بدون توجه به نگاه متعجب بقیه روی خودش از جا بلند شد

+بابت شام ممنونم

-اما..

منتظر حرف مادرش نموند و قدم هاشو به سمت پله ها کشید

×اون چش بود

سهون متعجب زمزمه کرد نمیدونست چه بلایی سر دوستش اومده اون پسر حتی مدت زیادی برای دوست دختر هرزش ناراحت نبود به طور کامل میدونست که جیمین رزی رو میپرستید و حالا این حالت بیخیالش براش عجیب میومد

اما.. تنها پسر مو طلایی که با استرس با غذاش بازی میکرد جواب تمام سوالات رو داشت البته که جیمین رزی رو دوست میداشت ولی نزدیکی زیادش به دنیای زیرین و حس کنجکاویش و صد البته هیولایی که چند ثانیه پیش ازش نام برده بود فکرش رو از احساساتش پرت میکرد

***

قبل از اینکه مثل همیشه خودش رو روی تخت بندازه چند لحظه وسط اتاق ایستاد

مردمک هاش رو دور اتاق چرخوند و با نفس عمیقی لب زد

-اگه اینجایی.. بیا بیرون

هنوز چند لحظه از حرفش نگذشته بود که بوی چوب سوخته زیر بینیش پیچید و بالافاصله بعد از اون صدای خمار و خشدار پسر توی حلزونی گوشش پیچید

+منو صدا زدی بچه

لعنتی! لب زیرینش رو به دندون گرفت و اهسته چرخید رو به شیطان درجه دو ایستاد و به خاطر تفاوت قدیشون کمی سرش رو بالا گرفت عجیب مجذوب فرد رو به روش شده بود

جونگکوک با ندیدن هیچ واکنشی کمی سرش رو کج کرد و قدمی به سمت جلو برداشت

دستش رو دور کمر ظریف پسر حلقه و با چسبوندن اون به تن خودش نفس عمیقی برای حمله نکردن بهش کشید

قبلا گفته بود اون بچه از خود بی خودش میکنه؟

دندون های سفیدش روی هم فشرده میشدن و این بین پسر دبیرستانیِ مجذوب شده روی انگشت های پاش ایستاد

Monsters under the bed|Kookmin✓Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang