Part19

1.5K 248 71
                                    

سرگیجه امونش رو بریده بود با چشم های نیمه باز پشت میز نشسته و به زور صبحانه میخورد

اخرین صحنه ای که به یاد میاورد لب هایی بودند که تا حد خفه شدن میبوسیدنش

پوفی کشید و با ماساژ دادن شقیقه هاش سعی کرد کمی از درد وحشتانکشون کم کنه که با گرمی انگشت هایی روی دستش و جایگزینی انگشت هاشون باهم چشم هاش روی هم فرود اومدند

انگشت هایی ماهرانه شقیقه هاش رو ماساژ میدادند و پسر کوچکتر از خوشی و ارامشی که میگرفت تقریبا رو به خواب بود هیونگش خیلی خوب ماساژ میداد چراکه تنها کسیه که توی خانوادشون مهارت داشت

ناگهان بوسه ای روی نرمی گوشش باعث شد تموم موهای تنش سیخ شه پلک های روهم افتادش از هم فاصله گرفتند و با برگشتن به عقب و ندیدن کسی چند بار پلک زد

دوباره؟ لعنتی! جونگکوک به معنای واقعی کلمه بهش نشون میداد که همیشه و هرجا پیششه نمیدونست چرا کاری نمیکنه منظور اون شیطان از انتقام عشق ورزی بود؟

پوفی کشید و با سری که حالا اثری از درد نداشت سوپ خماریش رو هم زد

قبلا در مورد شیاطین تحقیق کرده و چیزایی که پیدا کرده بود اصلا به مزاقش خوش نمیومدن

اونا به شدت کینه توز بودن به هیچ وجه رحمی نداشتنتد و اخرین مرحله بالا بودنشون که تا اون موقعه کسی بهش نرسیده عشق بود... عجیبه نه؟ جیمین هم همین نظرو داشت اما انگار شرط ترک شدن توسط معشوق زیاد هم عجیب نبود چراکه حالا یک نفر از اون گذر کرده بود

جئون جونگکوک! یکی از هفت شاهزاده جهنم که حالا مقامش به صاحب و پادشاه اونجا ارتقا پیدا کرده بود

نفس لرزونشو بیرون داد با حس دستی روی شونش سریع از جاش بلند و باعث شد کاسه سوپ از روی میز به پایین بیوفته

جونگین با دیدن پسر کوچکتر با چشم هایی که تعجب رو داد میزدند بهش خیره شد چش شده بود؟

-خوبی؟

لب پایینیش رو تر کرد و با دستی میون موهای نرمش جواب داد

+ا..اره خوبم

هرچند مزمئن نبود اما نمیخواست به زور ازش حرف بکشه پس شونه ای بالا داد و با خم شدن روی زمین کاسه چپه شده رو برداشت

-تا من اینو تمیز میکنم برو حاضر شو امروز اولین کلاستو داری

+ب..باشه

به سمت اتاقش راه افتاد خدا میدونست قراره چه بلا هایی سرش بیاد فقط امیدوار بود زنده بمونه

تیشرت سبز لجنیش رو از تنش بیرون کشید که یقه تنگش از فکش عبور نکرد

هیسی کشید و با بیشتر فشار دادن تیشرت سعی کرد اونو بالا بکشه اما هیچ تکونی نمیخورد

Monsters under the bed|Kookmin✓Место, где живут истории. Откройте их для себя