Part20

1.3K 239 90
                                    

حتی به یاد نمیاورد کی چجوری و حتی از کدوم مسیر به اینجا رسیده بودند مغزش تمامن پر از جونگکوک بود و قلبش؟ اونو دیگه حتی حسم نمیکرد

بویی همچون بوی تن شیطان ریه هاش رو پر کرده بود بوی سوخته شدن چوب.. بوی اتش؟

نفسی عمیق از هوای سنگین اطرافش کشید گرمی انگشت های تهیونگ روی ساعدش تناقض واضح ای با دمای پایین بدن خودش داشت

دست پسر بزرگتر روی صخره سنگی نشست و با عقب رفتن صخره نگاهش مبهوت فضای به شدت خوفناک جلوش شد

حتی فرصت تحلیل نداشت چراکه مو طلایی با کشیدن دستش اون رو جلوی دری برد و خودش با قدمی به عقب ازش فاصله گرفت

انگار از اینجا به بعدشو جیمین باید به تنهایی پیش میبرد

جلوی دری چوبی ایستاده و با ترس به طرح عجیبش خیره شده بود صدای غرش وحشتانکی که درون گوش هاش پیچید بدنش رو از جلو رفتن منع میکرد اما گرمی دستی روی شونش بهش اطمینان داد

-اون به تو صدمه نمیزنه

صدای بم تهیونگ حلزونی گوش هاش رو نوازش کرد با نفس عمیقی دستش رو روی چوب زبر در گذاشت و به عقب هولش داد

بوی اتش شدید اولین چیزی بود که از اون شیطان به سمتش پرت شد

با دم عمیقی عطرش رو به ریه کشید و کاملا وارد اتاق شد

نمای سنگی عجیبش خورده چوب های ریخته شده و تختی اهنی تنها وسایل حاضر توی اتاقی که قسم میخورد از خونشون بزرگترِ بودند

با صدای فنر های تخت نگاهشو روی اون ثابت کرد چشم هایی سرخ رنگ که درست روی اون زوم بودند

دست هایی قدرتمند همراه با رگ هایی مشکی رنگ تتو هایی بی شمار بر روی بدن ورزیده و عضلانی و سرِ ماری درست روی شاهرگش چشم های اون مار درست مثل مرد قرمز بودند

نفس حبس شدش رو با شنیدن صدای به شدت خش دارش بیرون داد

-تو اومدی

+تو خواستی

ناخوداگاه جواب داد شیطان رو به روش به اهستگی از روی تخت بلند و باعث شد تن لختش بیشتر خودنمایی کنه قدم هاش رو به سمت اون کشید

جثش از حالت عادیش بزرگتر نما میداد به طوری که مو طلایی برای دیدن چهرش باید سرش رو بیشتر از قبل بالا میگرفت

جونگکوک با قدم های بلندش هر لحظه نزدیک تر میشد نکنه نکنه یک تله بود؟ با افکاری که کم کم توی سرش شکل میگرفتنتد رنگش پرید اون الان درست توی دست های مرد بود بدون هیچ راه نجاتی

احمق! جیمین احمق واقعا با پای خودش به سمت کسی که قصد داشت زجر کنش کنه اومده بود؟

بوی اتش بیشتر و باعث شد مو طلایی قدم هاش رو به عقب برداره کمرش به در چسبید اما قدم های مرد هنوزم به سمتش برداشته میشدند

Monsters under the bed|Kookmin✓Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt