نمیدونست چه اتفاقی افتاد.. حتی نمیدونست اون موجودی که دیده بود واقعی بود یا اثر توهماتش
تنها چیزی که به یاد داشت سر گیجه شدید و بعد بسته شدن پلک های خودش بود
با حس چیزی شبیه به تار های مو به گردنش سریع چشم هاش رو باز کرد و ناخوداگاه روی تخت نشست
نفس نفس میزد و گیج به اطراف نگاه میکرد نه! اتاق خالیهِ خالی بود نور خورشید از میون پرده ها به داخل میتابید و رنگ تم ابی اتاق رو زیبا تر نشون میداد
دستش روی بالا برد و به گردنش کشید جایی که.. درست قبل از بلند شدنش احساس کرده بود تار های مویی بهش کشیده میشد
نوازش وار انگشت هاش رو به گردنش کشید و به فکر فرو رفت بی خبر از پسری که پشت سرش تکیه داد به دیوار بهش زل زده بود
پسر بزرگتر سرش رو خم کرد و با نیم نگاهی به نیم رخ زیباش خودش رو جلو کشید شاید اگر دیشب توی بغلش بیهوش نمیشد میتونست باهاش کمی خوش بگذرونه
هر چند هنوزم دیر نشده بود..
ناخون های بلندش رو به اهستگی روی سر شونش کشید جیمین با حس کشیده شدن چیزی به استین کوتاه پیراهنش ترسون برگشت
ضربان قلبش دوباره بالا رفته بود و قطره عرق سردی رو که از ستون فقراتش پایین میلغزید حس میکرد اب تلخ شده دهنش رو قورت داد و برای اصمینان دست ظریف و لرزونشو بالا اورد
توی هوا چرخوندش و وقتی طبق تخیلاتش با چیز نامرئی برخورد نکرد نفس راحتی کشید و خودشو از پشت روی تخت انداخت
-خل شدی رفت پارک جیمین
با تصور دیشب و مرد توهمی جذابی که خودش رو هیولا زیر تخت معرفی کرده بود سرشو به دو طرف تکون داد و خندید
بالشتو برداشت روی صورتش گذاشت و به خندیدنش ادامه داد ینی چقد خسته و داغون بوده که توهم یه پسر جذاب و ترسناکو اونم توی اتاقش زده بود؟
نمیخواست به خودش دروغ بگه اون ته تهای دلش کشش کمی به هم جنسش داشت کششی که گاهی با دیدن سیکس پک و عضله های پسر های دبیرستان بیشتر میشد
این بین جونگکوک تکیه زده به میز دست به سینه به حرکات بامزه پسر نگاه میکرد با دیدن پاهای ظریف و شیری رنگش که چندبار روی تخت کوبیده شدن
زبونشو شهوتناک روی لبش کشید و با چشم هایی که دوباره کاملا مشکی شده بودند به اون طعمه دل انگیز خیره شد
اون زیبا بود و هیولاِ قوی که از قضا زیباییش رو شکار کرده بود منتطر بود تا طعمش رو بچشه
ینی طعمی مثل سیب سرخ داشت؟... یا شایدم طعمش درست مثل گوشت تازه ترد و دل انگیز بود
حتی با تصورشم اب دهنش راه میوفتاد به ارومی جلو رفت میتونست همین الان کارشو تموم کنه
![](https://img.wattpad.com/cover/288166061-288-k516430.jpg)
YOU ARE READING
Monsters under the bed|Kookmin✓
Fanfiction﹝هیولا زیر تخت﹞ جیمین فقط یه پسر دبیرستانی بود که وقتشو با دوست دختر عزیزش میگذروند اما.. کی فکرشو میکرد با جلب توجه هیولای زیر تختش زندگیش از مسیر خوش و خرم در بیاد؟ کاپل: کوکمین ژانر: تخیلی،رمنس،اسمات،ترسناک وضعیت:اتمام یافته نویسنده: پارک کارینا