مرا ببین...

27 7 15
                                    

من خونم
مرا ببین
من روانم
مرا ببین
من تهی از هر گونه احساسم
مرا ببین
من ناتوان از ابرازم
مرا ببین
ناتوان از ابراز دوست داشتن تو
مرا ببین
مرا ببین و تمام شدنم را تماشا کن
خراب شدنم را تماشا کن
ویران شدنم را تماشا کن
خانه ای که تلی از خاکستر شده
را تماشا کن
تماشا کن و بر خرابه هایم ببار
بگذار تا با اشک تو یکی شوم...
بگذار تا با اشک تو گِل شوم
بگذار با خرابه ی لبانم
اشک هایت را لمس کنم
بگذار تا با اشک هایت
مرگی سرسبز را تجربه کنم...
تجربه ای که هرگز تکرار نمی شود....
تجربه ای که به من پایان می دهد....
و این برایم شیرین است
طعمی که هیچ گاه موفق به درک
آن نشدم.....
_او

_sheWhere stories live. Discover now