خیلی اوقات اتفاقاتی که ما دوست داریم اتفاق نمیفته. حتی گاهی تمام مردم یک اتفاق رو دوست دارن و براش تلاش هم میکنن اما اتفاق نمیفته.
احساس تلخیه و قطعا اذیت میشیم. توی گلومون بغض سنگینی میشینه و رنگ های دنیا برامون کمتر میشه.
همیشه با خودمون فکر میکنیم که چرا با اینکه میخواستیم به دستش نیاوردیم درحالی که هزاران هزار نفر تونستن به اون هدف برسن؟
ممکنه ساعتها و ماه ها خودمون رو درگیر این افکار بکنیم و رنگهارو برای خودمون کمتر و کمتر کنیم. اما یک جایی بالاخره میفهمیم که واژه ای به نام شکست و شکست همیشگی توی زندگی معنا نداره.
زندگی ما شبیه به کتابیه که با هر روز و هر لحظه زندگی یک ورق ازش رو به قلم میاریم. ژانر اون کتاب هرچیز میتونه باشه. میتونه بی محتوا یا پر محتوا باشه. میتونه ناتموم باشه و میتونه به سرانجام برسه.
این کاملا دست ماست.
تصور کنید توی یک بازی توی گوشیتون هیچوقت نبازین و تمام مراحل رو برین جلو. بعد از چند روز یا یک هفته یا هر موقعی بالاخره از یکنواختی خسته میشید و هرچقدر بازی قشنگ باشه شما ازش متنفرید.
چیزی که ما بهش میگیم شکست، فقط طبق خواسته خودمون پیش نرفتن زندگیمونه.
اما آیا هروقت طبق خواسته ما پیش نره یعنی اتفاق بدیه و چیزی از دست دادیم؟
وقتی بچه بودیم و میخواستیم به آتیش زیبا و فریبنده ای که شعله هاش جلوی چشممون میرقصید دست بزنیم، یا دستمون میسوخت یا دستمون رو میگرفتن و مارو عقب میاوردن. آره درسته ما به آتیشی که میخواستیم نرسیدیم اما این اتفاق مفیدی برای ما بود.
نمیخوام بگم حتما باید از نداشتن ها درس بگیریم. بلکه میشه از خوشبختی ها هم درس گرفت اما نباید از یاد ببریم که این خاصیت زندگی هاست.
پالت رنگی فوق العاده زندگی فانی ما پر از هزاران هزار رنگه و البته که رنگهای سیاه و تیره هم وجود داره. اگه وجود نداشته باشه هیچ چیز روی بوم کامل نمیشه.
جوری که به خودمون میتونیم کمک کنیم اینه که دیدمون و بصیرتمون رو گسترده تر کنیم.
به یه اتفاق از جهات بیشتری نگاه کنیم و تصمیماتمون رو بر اساس مشاهدات بیشتری بگیریم.
نیاز هم نیست تماما احساساتمون رو از بین ببریم. اگه جایی از نرسیدنی گریمون گرفت، گریه میکنیم. اگه خندمون گرفت میخندیم. اگه مردد بودیم فکر میکنیم و صداقت نفس رو از خودمون دور نمیکنیم.
سامر واین قصد داشت تلنگر کوچیکی بزنه و این واقعیت هارو از نمای بهتری نشون بده.
گرچه این پایان سامر واین نیست ولی چیز بیشتری راجع بهش فعلا نمیگم=)
خودتون رو قدم به قدم و ذره ذره بشناسین و نهایتا عاشق خودتون باشید. مطمئن باشید لایق عشق از جانب خودتون هستین.
و هر وقت این اتفاق افتاد، میتونیم موجود دیگری رو دوست داشته باشیم.
از همراهیتون و تحمل تازه کار بودنم بسیار بسیار ممنونم و امیدوارم بازهم بتونم همراهیتون رو داشته باشم.از یورن به توی عزیزم.15 september