نوع: فنتسى+ترجمه
كاپل: چانليكس
ژانر: انگست، رمانس
—————————————————
Christopher, Adore me... Make me feel like the most special person in the world, Dominate me, Make me scream your name from the middle of the night until the sun comes up.You know I'm yours, right? But the problem is you are not mine.
I can't feel your body and can't have your lips, Can't feel your arms around me, and can't absorb your bittersweet smell.
People always say you can't miss something you didn't have, But I miss you! I miss every part of you.
I'm writing this letter cause I can't stare at your mesmerizing eyes and explain my honest feelings to you, maybe i'm a coward and a loser who can't even confess his love to you, but always remember that my love for you is beyond your Imagination.
You can't understand how much i'm obsessed with your everything.
The rhythm of your heart is the most calming melody, I tried to ignore it but every time I came to my sense, I found myself standing in front of you while admiring the beauty of your flawless soul.
My love for you is like a deep wound, I tried to ignore it but it got bigger and bigger, and now, your love is the deepest wound on my heart that won't heal soon.
I'll be a hopeless romantic forever, I will place my love into everything except you.
I will bury my love for you in the deep of my heart, It will hurt but I will take the pain and continue to live on, Cause love isn't something a person like me deserves to feel anyway, So I'm killing it.
This is my last letter and last goodbye. Farewell my beloved Christopher Bang.
-From the one Who killed your love in his heart, Lee Felix.
[ترجمه]
کریستوفر، من رو تحسين كن... کاری کن تا حس کنم خاصترین آدم این دنیا هستم. به من مسلط شو، کاری کن که از نیمههای شب تا طلوع خورشید اسمت رو فریاد بزنم.
میدونی كه من مال توام، درسته؟ اما مشکل اینجاست که تو مال من نیستی.نه میتونم بدنت رو حس کنم و نه لبهات رو داشته باشم، نه میتونم بازوهات رو اطرافم احساس کنم و نه میتونم رايحه تلخ و شیرینت رو استشمام كنم.
مردم همیشه میگن نمیشه دلتنگ کسی بشی که هيچوقت نداشتی، اما من دلم برات تنگ شده! دلتنگ تک تک اجزای وجود توام.
این نامه رو مینویسم چون نمیتونم به چشمهای مسحورکنندهات خیره شم و احساساتِ صادقانهام رو توضیح بدم، شاید من یه آدم ترسو و بازندهام که حتی جرأت اعتراف کردن به عشقش رو نداره اما همیشه به یاد داشته باش که عشق من به تو فراتر از تصورته.
حتی روحت هم خبر نداره که من تا چه حد به ذره ذره وجودت وابستهام.
ریتم ضربان قلبت آرامش بخشترین ملودیه. تلاش کردم تا نادیده بگیرمش اما هروقت به خودم اومدم، فلیکسی رو دیدم که مقابلت ایستاده و زیبایی روح بینقصت رو تحسین میکنه.
عشقی که بهت دارم مثل یه زخم عمیقه؛ سعی کردم توجهی بهش نداشته باشم اما بزرگ و بزرگتر شد و حالا، عشق تو عمیقترین زخم قلبم شده که به این زودیها خوب نمیشه.
من تا ابد یه دلباخته مستأصل باقی خواهم موند، به همه چیز عشق میورزم جز تو.
عشقم به تو رو در اعماق قلبم دفن میکنم، میدونم که دردناکه اما این درد رو به جون میخرم و به زندگیم ادامه میدم چون، عشق چیزی نیست که فردی مثل من لایقش باشه. پس من هم میکشمش.
این آخرین نامه و آخرین خداحافظی منه
خداحافظ کریستوفر بنگِ محبوب من.-از طرف کسی که عشقِ به تو رو در قلبش كشت، لی فلیکس.
[اين نامه يه پارت دو داره، از طرف چانى به فليكس. سو..؟ منتظرش باشيد.]
![](https://img.wattpad.com/cover/292162107-288-k292493.jpg)
YOU ARE READING
Skz Au
Fanfictionسناريو+فنسى+(وانشاتا توى بوكهای جدا آپ میشن) از كاپلهاى مختلف و ژانراى متفاوت استریکیدز♡︎