part9

215 63 12
                                    

-چه جالب که اینقدر حساس شدی 

جان پوزخند زد و با لحن سردی ادامه داد 

-ببخشید سرورم … یادم نبود که شما اون ادم قبلی نیستید پس از من هم انتظار نداشته باشید 

اخم ییبو غلیظ تر شد 

-من ادم قبلی نیستم ولی تو باید باشی 

-و چرا اون وقت این فکر رو میکنی ؟

-کافیه … بگو چی میخواستی 

-گفتم که دسترسی به دوربین ها 

-دسترسی به دوربین ها نیاز به دوتا کلید داره 

جان اخم کرد متوجه منظور ییبو نمیشد 

-دربارء چی حرف میزنی 

ابیگل و ملکه تمام مدت به اون دو نگاه میکردند و چیزی نمیگفتند . ابیگل سعی کرد با احترام تمام سوالی که ذهنش رو مشغول کرده رو بپرسه 

-ببخشید سرورم … اون یک کلید دست کیه 

ییبو پوزخند زد و نگاهش رو به ابیگل داد

-فکر نمیکنم گفته باشم که یکی از کلید ها دست من نیست 

ابیگل هول کرد ولی سعی میکرد جواب پادشاه رو بده 

-آممم .. سرورم … جان .. جان درباره ی اون به من گفت 

پادشاه نگاهی به جان انداخت 

-جان گفته ؟… بسیار خب پس باید بدونه که اون یکی هم کجاست 

جان به پادشاه نگاه کرد 

-ولی من نمیدونم که اون کجاست

-بزار یه راهنمایی بهت بکنم شیائو جان … اون دوتا کلید مال یه زوج بودند … و از اونجایی که تو میدونی ماهیت کلید چیه باید حدس بزنی  شکل اون ها چیه 

جان کاملا گیج شده بود  

-چی؟من نفهمیدم 

-فقط راه دوری نرو 

جان گیج تر شده بود 

-چی؟کجا نرم ؟من که جایی نمیرم …من 

ییبو وسط حرفش پرید 

-کافیه دیگه … کلید خواستی منم بهت دادم حالا از اینجا برو بیرون 

ابیگل:سرورم … من رو ببخشید اما اگه میشه اون قسمت کلید که دستتون هست رو به ما بدید 

ییبو با چهره ی سرد تری به ابیگل نگاه کرد 

-از گستاخی هات خوشم نمیاد خانم پارامانا 

ابگیل سرش رو پایین تر انداخت 

-سرورم لطفا من رو ببخشید … منظوری نداشتم 

 -من این طور فکر نمیکنم 

ابیگل جواب نداد و سرش رو پایین تر انداخت .ییبو دوباره پوزخندی به ابیگل زد و روبه مشاورش گفت 

avarice Where stories live. Discover now