تهیونگ و جونگ کوک توی باغ با پاهای برهنه روی زمین خیس میدویدن و بلند بلند میخندیدن
تهیونگ پشتسر کوکیش میدوید و گاهی چشمای منحرفش به سمت لباسای خیس اب شده ی بیبیش سر میخورد که تمام تنشو نمایان میکردن
جونگ کوک وسط راه کتشو از تنش دراورد و روی یه میز پرتش کرد و کمی بعد ربان دور کمرشو باز کرد و خودشو ازاد کرد
همونطور که میدوید دستشو توی موهای خیسش کشید و اونارو به بالا فرستاد
تهیونگ هم به پیروی از جونگ کوک کت مشکی گرون قیمتش رو از تنش دراورد و روی یه صندلی پرتش کرد و موهاشو بالا فرستاد و پشت سر بیبیش به سمت ناکجا اباد دوید
کمی بعد جونگ کوک خسته شد و ایستاد
تهیونگ هم بهش رسید
حالا توی بخش دریاچه نمای باغ بودن و اصلا هم خبر نداشتن فیلم بردار ها و عکاس هاشون تا اینجا تمام صحنه های عاشقانه و واقعیشونو ضبط کردن
تهیونگ خودشو به بیبیش رسوند و جلوش قرار گرفت و دستشو زیر چونه اون برد و لباشو توی دهنش کشید و مشغول خرودنشون شد
جونگ کوک دستشو به یقه لباس خیس تهیونگ رسوند و یکی یکی دکمه هاشو باز کرد و شکم شیش تیکه و سینه های سفتشو لمس کرد و بدن خودشو بهش چسبوند
تهیونگ به باسن بیبیش چنگ زد و باعث شد اون توی دهنش ناله کنه
+اوممممممم
-هیششش...
اروم زیر گوشش گفت و دستشو به کمر اون رسوند و بندشو کاملا به مال خودش چسبوند و مشغول بوسیدن گردن خیسش شد
جونگ کوک در همون حال عقب عقب قدم برمیداشت و تهیونگ هم باهاش میومد
تهیونگ وقتی به خودش اومد که تا کمرش توی اب بود!
جونگ کوک توی بارون و اینطور هات و سکسی به شدت وحشی به نظر میرسید
-نمیخوای منو ببوسی؟من این موقعیت رو هیچ وقت یادم نمیره
تهیونگ فورا لباشو روی لبای بیبیش گذاشت و توی یه حرکت زبونشو وارد دهن اون کرد
زبوناشونو روی هم میکشید و باعث ناله هردوشون میشد
اونقدری بوسشون پر شهوت و خیس بود که حتی صدای رعد و برق و بارونی که شدتش بیشتر شده بود نمیتونست اونارو از هم جدا کنه
بدناشون توی اب یخ داغ داغ بود و این میتونست شروعی برای یه شب داغ و خیس باشه...
***
جین-به به نگاشون کن...دوتا دوماد ابکشیده...این چه وضعیه؟
تهکوک خندیدن و به جین نگاه کردن که مثل مامانا داشت دعواشون میکرد
یهو نامجون هم از راه رسید
نام-این چه وضعیه؟؟
تهیونگ و جونگ کوک از شباهت نامجون و جین خندشون گرفت
هردو عطسه زدن و دوباره خندیدن
-وای حتما سرما خوردیم!
تهیونگ با خنده گفت و جونگ کوک بینیشو بالا کشید
+اره حتما
دوباره خندیدن این خل وضع بودنشون برای بقیه عجیب بود
به هم نگاه کردن و دوباره خندیدن
جین و نامجون همزمان دستاشونو روی پیشونی اون احمقا گذاشتن
جین.نام-تب داری کهههههههه!!!!!
هردو باهم گفتن و باعث خنده جیمین شدن
*شما دوتا چقدر به هم میایین
جونگ کوک به چشمای تهیونگ نگاه کرد و دوباره خندید
جلو رفت و لب زیرین تهیونگ رو بین دندوناش گرفت و کشیدش
-خیلی میخوامت!!!
تهیونگ اروم زمزمه کرد و لب بالایی جونگ کوک رو توی دهنش کشید و مشغول مک زدنش شد
هوسوک اخرین مهمان هارو هم راهنمایی کرد و پیش بقیه برگشت
<دیگه همه رفتن...
ناگهان صدایی حرفشو قطع کرد
/نه همه...
سمتشون قدم برداشت و لبخند مهربونی زد
/مین یونگی هستم...دوست کیم وی و جونگ کوک....از اشنایی باهاتون خوشبختم
جین و نامجون باهاش دست دادن
و جیمین و هوسوک هم همینطور
یونگی درحالی که دست جیمین رو توی دستش داشت باهاشون خداحافظی کرد و شمارشو بهشون داد
/باهام در ارتباط باشید...من دوستای زیادی ندارم...
بعد از گفتن جملش از اونجا خارج شد
*الان چی شد؟
<باهامون دوست شد...به نظر ادم خوبی میاد
نام-به هرحال باید تحقیق کنیم
جین-اره نمیشه الکی به کسی اعتماد کرد
نامجون خیلی اتفاقی لبخند زد و دستشو روی شونه جین گذاشت و این حرکتش باعث بزرگ شدن چشمای بقیه شد
جین-چتونه؟...عاییش...خب من دیگه باید برم....تهیونگ لطفا ایندفعه مراعات کن نزنی پروستات بچه مردم رو خراب کنی!
جونگ کوک خجالت کشید و خودشو تو بغل تهیونگ انداخت
نامجون هم پشت سر جین از اونجا خارج شد
نام-اره مواظبش باش...بعدا یه زنگ هم بهم بزن کارت دارم.....دکتر کیم لطفا صبر کنین من برسونمتون!!
جیمین و هوسوک به رفتارای عجیب دکتر و نامجون خیره شدن و بعدش تصمیم گرفتن به عمارت برگردن تا شب رو اونجا سپری کنن و روز بعدش جیمین قرار بود به توکیو برگرده تا وضعیت شاگردهاشو چک کنه و هوسوک هم برای چک کردن یسری معاملات باید به اداره میرفت
*خب ماهم میریم...مواظب همدیگه باشین
<به هم سخت نگیرین رفقا...فعلا!
کمی بعد تهیونگ و جونگ کوک درحالی که میلرزیدن به خونشون رفتن و مشغول لباس عوض کردن شدن
جونگ کوک یه استین بلند سفید پوشیده بود و با باکسر مشکیش توی خونه میگشت و تهیونگ هم با یه شلوارک و استین بلند جلوی شومینه نشسته بود تا یکم گرم بشه
جونگ کوک اب رو گذاشته بود تا جوش بیاد و بتونن یه نودل خوشمزه بخورن و احتمالا اب جوش بعدا برای کمر خودشم لازم میشد اما تمام امیدش به این بود که دل تهیونگ براش بسوزه و فعلا بهش دست نزنه
میخواست بیاد و روی مبل کنار تهیونگ بشینه ولی ته بلند شد و راهنماییش کرد که به اتاقشون بره
توی اتاق شمع های قشنگی روشن بودن و گلبرگ های رز همه جای اتاق دیده میشدن
+واسه من اینجارو درست کردی؟
-اره..فقط واسه تو
تهیونگ و جونگ کوک هردو روی تخت نشستن
-خب...قراره امشب دوباره مال من بشی...
تن جونگ کوک لرزید و این از چشم تهیونگ دور نموند
به یکی از بالش های روی تخت چنگ زد و اونو توی صورت بیبیش پرت کرد
بالش به صورتش برخورد کرد و باعث شد روی تخت بیوفته و بخنده
جونگ کوک هم بالشی رو برداشت و اونو به سینه تهیونگ کوبید و اینگونه بالش بازیشون شروع شد
تهیونگ بالشی رو گرفت و اونو محافظ خودش قرار داد و با بالش دیگه ای توی بازوی کوک کوبید
جونگ کوک هم همینکارو کرد و با بالش محکم توی صورت و بازوی تهیونگ کوبید
انقدر بالش بازی کردن تا بالاخره خسته شدن
هردو روی تخت دراز کشیدن و به هم خیره شدن
+من...بردم...
ننفس نفس زنان گفت و بالشو بیجون توی سینه تهیونگ کوبید
تهیونگ خندید
-و..ولی...من...منم..جایزه..میخوام...
جونگ کوک روی تخت نشست
+چی...میخوای؟
تهیونگ هم روی تخت نشست و بیبیشو گرفت و اونو به زور و به شوخی به شکم روی رانهاش خوابوند و دستشو بالا برد و یه ضربه به باسن نرمش زد
+آآآآایییی...چیکار میکنی؟؟
ضربه بعدی هم روی باسن نرمش فرود اومد
-تو همسر خودمی...مال منی..میخوام بخاطر سرما خوردنت تنبیهت کنم
با برخورد ضربه محکم بعدی به باسنش نالید و چشماش اشکی شدن
+آییییییییی...درد میگیره!..
-تنبیه هااا بایدم درد بگیره
ضربه بعدی رو محکمتر روی باسن نرم بیبیش زد
استین بلند گشادش بالا رفته بود و سینه ها و شکمش بیرون افتاده بودن
تهیونگ دستشو به کش باکسر پسرکش رسوند و اونو تا رانهاش پایین کشید
باسنش قرمز شده بود و جای دست تهیونگ روش دیده میشد
ضربه بعدی رو محکم زد و جونگ کوک به ملافه روی تخت چنگ زد و ناله کرد
+اهههه...
تهیونگ خوشحال از اینکه تونسته مقداری تحریکش کنه دستشو زیر بدنش برد و سینه اش رو لمس کرد
نیپل کوچولوشو بین انگشتاش گرفت و مالیدش
بیبیش از لذت و سوزش باسنش بخاطر خرودن ضربه بعدی ناله کرد
+آآآآآآآهههههه..آآآآآآییییییی...
تهیونگ با شیطنت دو سمت لپهای باسن بیبیشو گرفت و از هم بازشون کرد و سوراخ صورتی و نبض دارش رو دید
+اوممممم.....
تهیونگ دستشو دراز کرد و شیشه روغن رو از روی میز برداشت و اونو روی باسن بیبیش ریخت
جونگ کوک از شوک ناگهانی میخواست بلند بشه ولی تهیونگ با اون روغن مشغول ماساژ دادن کمر و باسنش شد
جونگ کوک از لذت چشماشو بست و منتظر شد
تهیونگ لباسشو کاملا از تنش خارج کرد و باکسرش رو هم دراورد
حالا بیبیش برهنه روی رانش دراز کشیده بود و از ماساژ بدنش توسط دستای ماهر تهیونگ لذت میبرد
تهیونگ اروم اروم دستاشو به جاهای عمیق تری میرسوند
دستشو از باسن نرم و قرمز شده بیبیش سر داد و بین پاهاش رفت و بیضه هاشو لمس کرد
اون روغن رقیق حسابی تا همه جای بدنش نفوذ کرده بود و بیضه هاش حسابی خیس بودن
جونگ کوک میدونست اخر این حرکات به کجا میرسه پس سعی کرد فقط ازشون لذت ببره...نمیخواست توی این شب زیبا شوهر قانونیشو پس بزنه
تهیونگ که موافقت بیبیشو دیده بود جرعت گرفت و دستشو بین لپ های باسناتپل بیبیش برد و سوراخ نبضدارشو لمس کرد
جونگ کوک نالید و سعی کرد بی صدا باشه
+اوممممم...
تهیونگ اروم انگشت وسطشو روی سوراخ خیس بیبیش حرکت داد و اروم چند سانت واردش کرد
دردش خیلی زیاد نبود
تهیونگ که سکوت بیبیشو دید اروم اروم انگشتشو تا دو بند وارد بیبیش کرد
+آآ...عا....آآآهه...
جونگ کوک نالید و به ملافه روی تخت چنگ زد
تهیونگ ماساژشو روی کمر بیبیش ادامه داد و اروم اروم انگشتشو کمی بیشتر واردش کرد
+آآا...ااا....,آ..اآآم...عاهه...
تهیونگ خم شد و پشت گردن بیبیشو بوسید
-یکم تحمل کن
جونگ کوک اروم سرشو تکون داد و منتظر ادامه درد توی مقعدش شد
تهیونگ انگشتشو کمی حرکت داد و بیرون کشیدش و روغن بیشتری روی بدن بیبیش ریخت و دوباره انگشتشو واردش کرد
+آآآآآهههه...
-اروم..اروم...میخوام یکی دیگه هم اضافه کنم...خودتو شل کن
جونگ کوک کمی به خودش فشار اورد و بعدش به خواست تهیونگ بدنشو شل کرد
تهیونگ اروم انگشت بعدیشو کنار انگشت وسطش گذاشت و فشارش داد تا توی سراخ بیبیش فرو بره
+اهههه...اهه..می..میسوزه تهیونگ!
تهیونگ اروم اروم انگشتشو کاملا واردش کرد و متوجه شد چیز خیسی رانشو که از شلوارک بیرون مونده خیس کرده
اون پریکام سفید بیبیش بود که با ورود انگشت دوم بهش ازش خارج شده بود
تازه متوجه شده بود که بیبیش کاملا تحریک شده
رانهاشو از هم باز کرد
-دستاتو به این یکی رانم تکیه بده
جونگ کوک کاری که تهیونگ ازش خواسته بود رو انجام داد
-خوبه...حالا پاهاتو بازتر کن
جونگ کوک مطیعانه اما همراه با لرزش واضحی پاهاشو از هم باز کرد
تهیونگ انگشتاشو تا جایی که میشد وارد بیبیش کرد و بلافاصله پروستاتشو پیدا کرد
+اااااااایییییییییییییییییی...
-بینگو!..اون کیوت کوچولو رو پیدا کردم..
تهیونگ انگشتشو به اون نقطه حساس میمالید و باعث میشد کوک حس کنه داره از شدت لذت دیوونه میشه!
انگشت کوچیک و انگشت اشاره و شست تهیونگ به لپهای باسنش فشار وارد میکرد و انگشتای وسط و حلقه اش که توی بدنش بود باعث میشد بخواد از خوشی بمیره
لباش از هم باز بودن و برای یه ذره لذت بیشتر لهلهه میزد
+عا..عا....عاااااااااا...بیشتررررر..این حسش خیلی خوبهههه
تهیونگ بخاطر اینکه تونسته به بیبیش لذت بده خوشحال بود پس کارشو ادامه داد
پریکام خیلی زیادی عضوش خارج میشد
تهیونگ حرکات انگشتاشو عمیق تر کرد
انگشتاشو قشنگ دور پروستات بیبیش میمالید و باعث میشد اون بیبی کیوت از لذت مثل یه سگ تشنه به نظر برسه
زبونش بیرون بود و اب دهانش از لب و چونه اش سرازیر شده بود
+عاههه..من خیلی نزدیکمممم....لمسم کن...یکم لمسم کن...لطفاااااااااااااااااااااا اااااااههههههههههههههه
التماسش با ارضا شدنش یکی شد
کامش چنان بیرون میریخت که حس میکرد هیچ لذتی فراتر از اون نمیتونه وجود داشته باشه
+اههههههه..اهههههههه...اهههههه....وایییی...خیلی خوبه
تهیونگ با لذت به ارضا شدن بیبیش نگاه کرد
-خوبی؟
+من...من عالی ام...
تهیونگ بیبی برهنشو درحالی که هنوزم ازش پریکام سفید خارج میشد روی تخت خوابوند و خودشم روش خیمه زد و مشغول بوسیدن لباش شد
در همین حین جونگ کوک با دست و پاهاش شلوارک و باکسر تهیونگ رو باهم از پاهاش بیرون اورد و دستاشو زیر تیشرتش برد و شکمشو لمس کرد
+ب..بیشتر...بیشتر میخوام!
بیبیش هورنی شده بود و این باعث میشد بتونن رابطه خوبی رو شروع کنن
تهیونگ دستشو زیر کمر بیبیش برد و کمرشو بالا کشید
جونگ کوک پاهاشو دور کمر تهیونگ حلقه کرد تا راحت تر پایینتنش رو بالا بگیره
تهیونگ به دستای جونگ کوک اجازه داد تیشرتش رو از تنش دربیارن
حالا هردو کاملا برهنه روی تخت بودن
+م..منو ببوس...بیشتر...بهتر...وحشی تر!
تازه متوجه میشد که بیبیش از رابطه های وحشی اما عاشقانه خوشش میاد
پس لبهای اونو محکمتر مکید و عضو تحریکشدشو به عضو تازه ارضا شده بیبیش مالید تا اونو دوباره تحریک کنه
جونگ کوک نالید
+اومممممممم...
تهیونگ انقدری هورنی شده بود که عضو بزرگشو بین رانهای بیبیش میمالید تا خودشو از درد تحریک شدگیش نجات بده
+ت..ته...تا فرصت داریم...انجامش بده...
منظورش این بود که مقعدش الان امادست و تهیونگ میتونه واردش بشه
تهیونگ اروم دستشو زیر عضو خوردش برد و کمی مالیدش
یکی از دستاش زیر کمر بیبیش بود و یکی از پاهای جونگ کوک روی شونش بود و پای دیگش دور کمر اون حلقه شده بود
تهیونگ روی زانوهاش مونده بود
تهیونگ لباشو به گردن بیبیش رسوند و مشغول خوردن پوست نرم و حساسش شد
پوستش انقدر حساس بود که با دوبار مک زدن قرمزه قرمز میشد
بدنش بخاطر تب داشتن داغ بود و حالا بخاطر شهوتی شدن داغتر شده بود
پوست شکمش با عضلات مردش درتماس بود و باعث میشد حس کنه میخواد اتیش بگیره
تهیونگ یکی از دستاشو ستون بدنش کرده بود و دست دیگشو زیر کمر بیبیش گذاشته بود تا کمرشو بالا نگه داره
بدن داغ بیبی بوی با ملافه ها در تماس نبود و فقط کتف و گردنش روی تخت بودن
حسابی خیس عرق بود و روغن روی بدنش پوست عسلیشو خیلی خواستنی تر کرده بود
لباش از بزاق تهیونگ خیس بودن و کل گردنش قرمز و کبود شده بود
کتف تهیونگ پر از جای چنگ بود و گردنش از جای ناخون های بیبیش میسوخت
جونگ کوک سرشو از تخت فاصله داد و لباشو به لبای تهیونگ رسوند تا دیگه پوست حساس گردنش رو توی دهنش نکشه
بوسه خیس و تحریک کننده ای رو از لبای هم گرفتن و جونگ کوک که دیگه طاقتش تموم شده بود لباشو به ترقوه و گردن مردش رسوند و مشغول مارک درست کردن شد
مارک های کوچیکی از زیر گوش تا روی شونه لخت تهیونگ درست کرده بود و همچنان مشغول لیسیدن گردن مردش بود
تهیونگ هم نرمه گوش بیبیشو توی دهنش کشیده بود و اون گوشت نرم رو میمکید و گاهی گوشواره اش رو گاز میگرفت و باعث میشد جونگ کوک از سر لذت و خواستن ناله کنه
پریکام سفیدش شکم تهیونگ رو خیس کرده بود و پریکام تهیونگ روی شکم خیس بیبیش میریخت و باعث میشد اون بخواد هرچه زودتر با تهیونگ رابطه داشته باشه
+انجامش بده...من اماده ام...
با بغض گفت و از کشیده شدن زبون سرکش تهیونگ توی مسیر گوش تا رگ گردنش نالید
-اومممممممم...میدونم...یکم دیگه صبر کن...
تهیونگ کمی خودشو جابه جا کرد و سرشو مقابل سینه های تحریکشده بیبیش قرار داد
جونگ کوک با دستش به پشت موهای تهیونگ چنگ زد
توی اون پوزیشن بودن باعث شده بود کمر و کتفش خیلی درد بگیرن
الان پایینش کاملا روی هوا بود و وجود داشتن پاش روی شونه تهیونگ باعث میشد کشاله رانش درد بگیره
تهیونگ که متوجه این موضوع شده بود درحالی که زبونشو روی نیپل صورتیه سمت چپ بیبیش میکشید زمزمه کرد:
-پاهاتو دور کمرم حلقه کن
جونگ کوک به سرعت پاهاشو دور کمر مردش حلقه کرد و کاملا بهش اویزون شد
سر عضو سفت تهیونگ که خیلی خیس بود به بیضه هاش برخورد میکرد و باعث میشد نفسشو توی سینه نگه داره
تهیونگ دستشو که دور کمر بیبیش بود بیشتر فشار داد و بدن بیبیشو محکم به خودش چسبوند
عضو جونگ کوک بین بدناشون فشرده میشد و باعث میشد خیلی درد داشته باشه
+آآآههه..آآآآآهههه....آآآآآآآهه
-هیشششششش...
جونگ کوک با چشمای اشکیش به تهیونگ سر تهیونگ نگاه کرد که اونو وحشیانه روی سینه خودش فشار میداد
ناگهان چشمش به پنجره افتاد که عکس اونا رو توی خودش انعکاس میداد
با خجالت به خودشو خیره شد
هردو برهنه بودن و تهیونگ وحشیانه سینه هاشو میمکید و بدن خودش هم توی اون تصویر به شدت منعطف به نظر میرسید
ناگهان تهیونگ نیپل حساسشو گزید و باعث شد اون با درد و لذت ناله کنه
به عکس خودش توی شیشه نگاه کرد
چقدر نیازمند به نظر میرسید...
سر تهیونگ رور وی سینش فشرد
+لطفا...بیشتر...
با لذت درخواست بیشتر مکیده شدن میکرد و تهیونگ بیبیشو اینجوری دوست داشت
تهیونگ لباشو دور سینه بیبیش حلقه کرد و کمی دیگه مکیدش و بعد زبونشو دور نیپلش چرخوند و بیشتر و بیشتر هورنی کردش
تهیونگ بدن بیبیشو بیشتر به خودش فشرد و اون به وضوح حس کرد که لخته ای از توی کمرش به سمت راه خروج درحال حرکته
تهیونگ عضلات سفتش رو روی عضو بیبیش فشار داد و جونگ کوک توی اون پوزیشن با درد و لذت وصف نشدنی ای برای دفعه دوم در اون شب ارضا شد
+آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآههههههههههههه
ریختن کامش بین شکم هاشون باعث شد تهیونگ هم بین پاهای باز بیبیش ارضا بشه
-اوه فاک....آآآآآآآه
کامش روی بیضه ها و پایین عضو بیبیشو سفید و لزج و خیس کرده بود و کام جونگ کوک شکم و سینه های هردوشون رو خیس کرده بود
هردو از لذت مینالیدن
تهیونگ کمر کوک رو بیشتر به بدن خودش فشار داد و کمر خودشم قوص داد تا خوب ارضا بشن
جونگ کوک تقریبا از حال رفته بود تا اینجای کار انقدر لذت برده بود که حتی نمیتونست وصفش کنه!
تهیونگ اروم مشغول مارک کردن بین سینه های بیبیش شد و زبونشو روی سینه ها و گردن اون به حرکت در اورد تا وقتی که بالاخره به ارگاسم رسید و اروم گرفت
+ت..تموم..شد؟..
جونگ کوک با چشمای خمار و خواب الودش به تهیونگ خیره شد و اروم پرسید
-نه بیب...هنوز شروع هم نشده
جونگ کوک اروم سرشو تکون داد و چشماشو بست
دوبار ارضا شدن باعث شده بود کمی درد توی شکمش داشته باشه و حسابی خسته بشه
تهیونگ اروم بدن بیبیشو روی تخت گذاشت و جونگ کوک با از بین رفتن قوص کمرش نالید
+آآآ..اومممم...
تهیونگ فورا یسری ملافه رو زیر کمرش گذاشت تا زیاد درد نداشته باشه
از روی تخت بلند شد و سمت کمد رفت
-امشب هنوز مال من نشدی...یکم استراحت کن
جونگ کوک لبخند خسته ای زد
+با..شه...
اروم چشماشو بست تا کمی استراحت کنه بدنش همچنان داغ و خیس بود ولی انقدر خسته بود که اروم اروم خوابش برد
حدود ده دقیقه بعد چشماشو باز کرد و با تهیونگ مواجه شد که با لبخند قشنگی بهش خیره شد
روی بدنش یه ملافه گذاشته بود و با دستش شکم بیبیشو نوازش میکرد
-بیدار شدی؟
+اوهوم...
-اماده ای مال من بشی؟
اروم روی تخت نشست و دستاشو دور گردن تهیونگ حلقه کرد
+من اماده ام
درحالی که حرفشو کامل میکرد لباشو به لبای تهیونگ رسوند و اونو روی خودش کشید و دوباره توی پوزیشن قبلی قرار گرفتن
تهیونگ اروم از لبای بیبیش جدا شد میدونست که چون دوبار تا حالا ارضا شده برای سومین بار اونم به این زودی تحریک شدن براش سخته،پس باید دوباره مقدمه چینی میکرد و به خودشون برای تحریک شدن وقت میداد
-میگم....نظرت راجب ویبراتور چیه؟
همونطور که لباشو روی سینه های بیبیش میکشید پرسید و از اون پایین به چشمای بیبیش خیره شد
+خ..خوبه؟..
جونگ کوک مطمئن نبود اما میخواست همه چیو به تهیونگ بسپره
تهیونگ ملافه هارو از روی نیمه دیگه بدن بیبیش کنار زد و دستاشو روی رانهای اون کشید
دستشو به مقعدش رسوند و کمی روشو مالید
+آ..اومممممم
اروم نیمی از انگشتشو واردش کرد
+آآآآههه..اااه...
-هیششش...الان عادت میکنی
دوباره با زبونش مشغول لیسیدن بالاتنه بیبیش شد و اینبار با دستاش پایینتنش رو لمس میکرد
دستشو به باسنش میرسوند و از بین لپ های برجستش به بیضه هاش دست میزد و بعدش روی رانهاشو لمس میکرد و کارشو تکرار میکرد
-فکر میکنم ویبراتور لازمه..
وقتی دید نمیتونه راحت تحریکش کنه اینو گفت و ویبراتور رو که از قبل اماده کرده بود از روی تخت برداشت و اروم اونو بین پاهای بیبیش برد
-این امادت میکنه
جونگ کوک لبشو گزید و سرشو تکون داد
تهیونگ توی یه حرکت روی بیبیش بالا خزید و توی چشماش خیره شد
با دستش اروم اون پایین مشغول شد و با ملاحظه و اروم اروم ویبراتور تخم مرغی شکل رو روی مقعد بیبیش فشار داد
حسابی تنگ بود و این باعث میشد موقع فرو رفتن حسابی درد داشته باشه
پاهاشو بازتر کرد تا شاید از دردش کم بشه
پاهاشو خم کرده بود و مچهاشو به رانهای تپلش چسبونده بود اما با این وضعیت باز بودن پاهاش هم از درد دخول شدنش کم نمیشد
تهیونگ بالاخره موفق شد کل ویبراتور رو داخل بیبیش فرو کنه
+آآآههه
از درد کشیده شدن دیواره هاش نالید و دوباره به چشمای تهیونگ خیره شد
تهیونگ کاملا تحریک شده بود اما میخواست به بیبیش وقت بده
-یکم دیگه هم بره..داخل....اها...دیگه حله
تهیونگ با انگشتش ویبراتور رو به داخل تر حل داد و اروم انگشتشو بیرون کشید
با بیرون کشیده شدن انگشتش دیواره های پسرک دوباره بسته شدن و باعث شد اون دوباره ناله کنه
+مممممممم...اه..اههه...
تهیونگ با دستش نخ متصل به ویبراتور رو دنبال کرد تا به کنترلش رسید و از پنج درجه اونو روی درجه سه قرار داد
جونگ کوک از لرزش ناگهانی ویبراتور توی مقعدش و برخوردش به پروستات حساسش نالید
+آآآهههه..آآآآهههه..آآآآآآآهههههه
با هربار برخورد و لرزش پروستاتش ناله میکرد
تهیونگ تصمیم گرفت توی این مدت کمی دیگه از طعم این تن خیس بچشه
لباشو روی پیشونی بیبیش گذاشت و عمیق بوسیدش
-خیلی دوست دارم
+آآآآههه..آآآآهههه..م...آآآهههه..منم....آآههه..
تهیونگ لبخند زد و دوباره سراغ کارش که چشیدن گردن و سینه های بیبیش بود رفت
با دوباره مکیده شدن سینه های حساسش صدای ناله هاش بلند تر شد
تهیونگ از این فرصت استفاده کرد و درجه ویبراتور رو روی چهار گذاشت
حالا پاهای جونگ کوک از لذت میلرزیدن و به هیچ وجه نمیتونست جلوی ناله هاشو بگیره
تهیونگ اروم پایین تخت رفت و سرشو بین پاهای باز بیبیش قرار داد
دندوناشو روی کشاله رانش کشید و گزیدش
جونگ کوک با شدت بیشتری ناله کرد و به ملافه چنگ زد
لرزش اون ویبراتور انقدر زیاد بود که نمیتونست حتی حرفی بزنه
تهیونگ که این شدت از لذت رو توی چهره بیبیش میدید ویبراتور رو روی درجه اخرش گذاشت
بیبیش خیلی ناگهانی کاملا شق کرد و دهانش از شدت لرزش و درد و لذت باز شد
-اومممم..خوبه؟..
تهیونگ میخواست این لذت رو بیشتر کنه پس زبونشو روی عضو بیبیش کشید و باعث شد پریکام سفیدش ازش خارج بشه
+اآآآآآههههههه...درش بیار....آآآآهههه..ارومترررررر!!!
تهیونگ فورا درجه ویبراتور رو کم کرد و روی سه گذاشتش
-ببخشید عشقم...نباید زیادش میکردم
جونگ کوک با لبهای باز و درحالی که نفس نفس میزد چشماشو بست و سرشو به عقب هل داد
+م..من...ن..نمیخوامش....تو...تو رو میخوام...
تهیونگ درجه ویبراتور رو کم و کمتر کرد و نخ متصل بهش رو گرفت و اروم کشیدش
مقعد جونگ کوک بخاطر لرزش های پی دی پی اون ویبراتور بی حس شده بود پس بدون درد موفق شد اونو از بدن بیبیش خارج کنه
دوباره روش خیمه زد و دستشو زیر کمرش برد و دوباره توی پوزیشن قبلیشون قرار گرفتن
درحالی که توی چشمای هم خیره بودن تهیونگ کمی عضو خودشو مالید و اروم اونو روی ورودی بیبیش تنظیم کرد
چشمای جونگ کوک از سر خواستن پر از اشک شده بود اما همچنان با چشمای بزرگش به چشمای تهیونگ خیره بود
تهیونگ اروم کمی واردش کرد
سعی کرد ناله نکنه
لباشو از هم فاصله داد و پیشونیشو به شونه تهیونگ چسبوند
+درد داره...درد داره....تهیونگی....درد داره
تهیونگ با دستش کمر بیبیشو نوازش کرد و گردن خوشعطرشو بوسید
-یکم تحمل کن
تهیونگ فشاری به کمرش وارد کرد و چند سانت بیشتر واردش شد
جونگ کوک از درد به کتف تهیونگ چنگ زد و اشکاش از چشماش سرازیر شدن
اروم هق خفه ای زد و سریع ساکت شد
-عشقم؟همسر خوشگلم؟داری گریه میکنی؟میخوای ادامه ندم؟
جونگ کوک بینیشو بالا کشید و سرشو از گردن تهیونگ بیرون اورد و اونو به چپ و راست تکون داد
-خب پس گریه نکن...اروم باش من اینجام...ما قراره یکی بشیم...قراره تا ابد باهم باشیم
جونگ کوک مشغول گوش دادن به به حرفای قشنگ تهیونگ شد و تهیونگ فرصت پیدا کرد تا فشار دیگه ای به کمرش وارد کنه و چند سانت دیگه واردش بشه
هنوز نصفش هم واردش نکرده بود و این داشت به هردوشون فشار میاورد
تهیونگ از تنگی و داغی سوراخ خیس بیبیش درحال مردن بود و جونگ کوک از درد کشیده شدن دیواره های تنگش و عضو سفت و بزرگ تهیونگ که با وجود رحم کردناش اینطور بهش فشار میاورد درحال غش کردن بود
+ی..یکم صبر...میکنی؟
تهیونگ کمر بیبیشو نوازش کرد و کمی فشارش داد تا قوص پیدا کنه و گونه خیس از اشکشو بوسید
-وقتی تموم شد صبر میکنم عزیزم...هرچقدر بخوای صبر میکنم
و بعد از حرفش کمی دیگه به خودش فشار وارد کرد و چند سانت دیگه واردش شد
الان به بخش های سخت رسیده بودن
چون بیشتر از نصف عضو تهیونگ الان توی بدن بیبیش بود و عضوش اروم اروم از این بخش به بعد با نزدیک شدن به انتهاش بزرگتر میشد
+درد داره....تهیونگ...درد دارم....لطفا...
هنوز هم ناله نمیکرد و سعی میکرد اروم باشه
تهیونگ کرمشو مالش داد و کمی براش صبر کرد و توی این مدت موها و مژه های خیسش و لبهاشو بوسید
-از اینجا به بعد ارومتر پیش میرم عزیزم...یکم دیگه تحمل کنی تموم میشه
جونگ کوک سرتکون داد و با حرکت کردن تهیونگ چشمای اشکیشو به چشمای تهیونگ دوخت
اخم قشنگش بخاطر درد زیادش اونو جذابتر از قبل کرده بود و باعث میشد تهیونگ بخواد محکم توش بکوبه ولی باید مراعات میکرد تا دفعات بعدی هم درکار باشه!
اروم اروم ولی اینبار بدون توقف کمرشو به جلو حرکت داد
جونگ کوک به ملافه و بعد به کتف تهیونگ چنگ زد
+نه نه صبر کن....صبر کن...تهیونگ وایسا!!!!!
لباشو به لبای بیبیش رسوند و کمکش کرد راحت تر این درد رو تحمل کنه
بالاخره انتهای عضوش به باسن بیبیش برخورد کرد و جونگ کوک از درد جیغ کشید
+آآآآآآآآآآآآآآآاهههههههههههه تهیونگگگگگگگگ!!
تهیونگ به چهره دردمند بیبیش نگاه کرد
زجه میزد و از درد به کتفش چنگ مینداخت
-هیشششش هیششششش الان عادت میکنی عزیزم
دستشو از کمر بیبیش سر داد و به باسنش رسید و کمی مقعد دردناکشو مالش داد تا بتونه راحتر به عضو بزرگش عادت کنه
-الان خوب میشی عزیزم یه کوچولو درد داره
جونگ کوک اروم اروم گریه میکرد و دیگه جونی نداشت که بخواد به بدن تهیونگ چنگ بندازه
حتی میترسید پاهاشو دور کمر تهیونگ حرکت بده و دردشو بیشتر کنه
تهیونگ اروم کمی خودشو عقب کشید تا بیبیشو از اون درد نجات بده
جونگ کوک نفسشو صدادار بیرون داد و به تمام توانش دستاشو دور گردن تهیونگ حلقه کرد
+اههههه......ن..نمیشه..اه...ف..فقط..تا..همینجا باشه؟....بقیشو..نمیتونم..تحمل ...کنم...
تهیونگ پیشونی تبدار بیبیشو بوسید و با دستش کمر اونو ماساژ داد
-باشه عزیزم...دیگه تا ته فرو نمیکنم
جونگ کوک نفس لرزونی کشید و اشکاشو پاک کرد
+کمرم...داره خورد میشه...
تهیونگ اروم خندید
-چرا خوشگلم؟
نوک بینیشو به نوک بینی بیبیش رسوند و اروم لباشو بوسید
+خیلی درد دارم
تهیونگ لپ داغ بیبیشو بوسید
-عیبی نداره عشقم زود خوب میشی...هروقت اماده بودی بگو حرکت کنم
جونگ کوک سرتکون داد و سعی کرد نفساشو منظم کنه
+حرکت کن..
تهیونگ اروم خودشو عقب کشید و اروم ضربه اولو زد
جونگ کوک از درد نالید و به کتف تهیونگ چنگ زد
+آآآآآآآآههههههه....تهیونگ....
تهیونگ با هر ضربه ای که میزد یه بوسه روی صورت قشنگ بیبیش میکاشت تا دردشو کم کنه
ضربه ششم و هفتم رو زد و جونگ کوک باز هم مثل ضربه اول از درد نالید
+آآآآآآهههه...ته...آآآههه
-یکم خودتو بهم بچسبون عشقم...میخوام پیداش کنم
جونگ کوک به سرعت خودشو به مردش فشار داد و قوص کمرشو انقدر زیاد کرد که باعث ترس تهیونگ شد
-ع..عزیزم؟؟؟تو خوبی؟؟؟؟
+خوبم...تههههههه....اهههه....این خودشهههههههه!!!!!!!
تهیونگ بالاخره موفق شد اولین ضربه محکمش رو به پروستات بیبیش بزنه و لذتش رو به نهایتش برسونه
جونگ کوک لباشو از هم فاصله داد و پایینتنش رو به عضو تهیونگ فشار داد
+تهیونگگگگ!!!!!؟؟؟این درد داره دیوونم میکنه!!!!
-چی شده عزیزم؟؟چیکار کنم برات؟؟
تهیونگ ضربه هاشو محکمتر کرد تا لذت بیبیش از دردش پیشی بگیره
+لمسم کن....بهم دست بزن...من..من نیاز دارم...
تهیونگ وسط کارش درحالی که از لذت تن داغ بیبیش اخم کرده بود تکخندی زد و دستشو از پشت کمر بیبیش برداشت
جونگ کوک با ترس پاهاشو دور کمر تهیونگ محکمتر کرد تا یه وقت نیوفته
+آآآآآآههههههههه...آآآآهههههه
تهیونگ دستشو به عضو بیبیش که بین بدناشون بود رسوند و دستشو با پریکام پسرکش خیس کرد و عضو بیبیشو محکم مالید
انگشتاشو روی سر عضو حساس بیبیش میکشید و گاهی انگشتاشو بین شیار عضو اون میکشید و به لذتش اضافه میکرد
-درد داری؟
جونگ کوک از شذت لذت ناله میکرد و جیغ میکشید
+آآآآآآآآآهههههههه..آآآآآآآآآآآآآآآآآآآیییییییییییییییی
-خیلی درد داری؟؟؟!!
تهیونگ حرکات کمرشو متوقف کرد و با ترس به جونگ کوکی خیره شد که برای ادامه داشتن اون ضربه ها روی پروستاتش بیقرار بدنشو پیچ و تاب میداد
+تهیونگگگگگ ادامه بدهههه ادامه بدهههه....همزمان انجامش بدهههه...خیلی لذت دارههههه!!!!!!
تهیونگ دوباره انگشتاشو بین شیار عضو بیبیش حرکت داد و ضربه هاشو ادامه داد
+محکمتر محکمتررررررررررر!!!!!!!!!!!
تهیونگ محکم بدنای داغشونو به هم میکوبید و جونگ کوک به وضوح حس میکرد کمرش داره نصف میشه
-من....نزدیکم بیب...
جونگ کوک از شدت لذت هیچی نمیشنید
فقط میتونست حس کنه که لخته ای توی کمرش حرکت میکنه و بعد حرکت پیچشی و دردناک اون لخته رو توی شکمش و بعدش توی عضوش حس کرد و زیاد طول نکشید که اون لخته به سرعضوش فشار اورد و به شدت از سوراخ کوچیکش به بیرون پرتاب شد و روی انگشتها و دست تهیونگ پخش شد
تهیونگ ضربه دیگه ای به پروستات بیبیش زد و باعث شد کامش دوباره به شدت از عضوش بیرون بریزه
و یک ضربه دیگه
جونگ کوک حس میکرد که با ضربه هایی که به پروستاتش میخوردن اون لخته به شدت توی عضوش دردناک میشد و بعدش با یه درد لذت بخش ازش خارج میشد
با ضربه سومی که تهیونگ داخلش زد حس کرد مایع داغی درحال پر کردن بدنشه
تهیونگ از لذت به کام رسیدنش ناله کرد
-اوه...اوممممممممممم....اهههه...
کامش بالاخره کل مقعد بیبیشو پر کرد و اروم از کنار عضوش که هنوزم توی بیبیش بود به بیرون سرازیر شد
هنوزم داشت توی بیبیش خالی میشد
کمر کوک رو حسابی قوص داد تا کمرش خوب خالی بشه و درداش بیشتر نشن
خودشم از داغیه بدن بیبیش و خیس بودنش داشت حسابی خوب میومد
-عاح..عالی بود...عاشقتم کوکیه من...
تهیونگ درحالی که اروم روی بدن خسته بیبیش دراز میکشید گفت و کمکش کرد بدن درد گرفتن کمرش اونم دراز بکشه
جونگ کوک که دیگه نایی برای حرکت دادن بدنش نداشت پاهاشو از دور کمر تهیونگ باز کرد و روی بالشی که تهیونگ از قبل برای گذاشتن کمرش روش اماده کرده بود دراز کشید
+عاشقتم ته.....عاشق...
تهیونگ دستاشو دور بدن خسته بیبیش حلقه کرد و اروم ازش خارج شد
جونگ کوک از درد خالی بودنش بیحال نالید
+اومممممممم...ته...
-جونم عشقم؟
تهیونگ ابروی بیبیشو بوسید و موهاشو با نوک انگشتاش نوازش کرد
+درد داره....خیلی...درد میکنه...
تهیونگ بدن تبدار بیبیشو محکم توی اغوشش کشید و پشت سر هم موها و پیشونیشو بوسید
-من مراقبتم...بخواب خوشگلم...بخواب
***
صبح:
پرده های زخیم بنفش کبود کمی کنار رفته بودن و کامل بسته نبودن و پرتو های نور خورشید از اطرافشون به داخل اتاق میتابید
صبح شده بود و دیگه از رعد و برق و توفان خبری نبود
باریکه نوری مستقیم چشم تهیونگ رو نشونه گرفته بود و گرم شدن پشت پلکهاش باعث شد چشماشو باز کنه
با برخورد نور مستقیم توی چشماش دوباره پلکهاشو بست
-اومممممم..
کمی چشمای بستشو مالید و دستشو روی لباش کشید و خواست سمت مخالف نور برگرده تا بازم بخوابه ولی ناگهان به خودش اومد و بدن خودش رو درحالی دید که دستاش دور بدن کوکی حلقه شده بود و یکی از پاهاش روی بدن اون بود
پاهاشون توی هم گره خورده بود و جونگ کوک کاملا توی اغوش تهیونگ بود
تهیونگ لبخند زد و با دستش دنده های بیرون زده بیبیشو نوازش کرد
کوک دمر خوابیده بود و دستاشو زیر بالشش برده بود
نیمخیز شد و لباشو به کتف قرمز شده همسر زیباش رسوند و بوسیدش
بوسه هاش مسیر پشت گردن تا کتف و شونه همسرشو طی میکردن
بالاخره دست از بوسیدن تن داغ عزیزترین فرد زندگیش برداشت و به چهره غرق در خوابش نگاه کرد
لباشو به لبای باز اون رسوند و بوسه اروم و نرمی به لب زیریش زد و سرشو به دستش تکیه داد و مشغول تماشا کردن اون تندیس زیبا شد
گردنش قرمز و کبود بود و جای دندونهاش روش خون مرده شده بودن
دستشو از زیر ملافه ها و لحاف رد کرد و کمر داغ بیبیشو لمس کرد
از دیشب تا الان کمرشو قوص میداد تا توی پوزیشنموقع سکسشون قرار بگیره و دردش نیاد و حالا که خوابیده بود بدنش ریلکس به نظر میرسید
تهیونگ دستشو روی کمر داغ همسرش حرکت داد و اروم مشغول مالیدن و ماساژ دادنش شد تا وقتی که بیدار میشه از دردش بیهوش نشه!
در همون حال روی موهای خرمایی رنگ و شلخته بیبیشو میبوسید و گاهی بوسه های کوچولویی روی گردنش میذاشت
کمی بعد تصمیم گرفت بلند بشه
اروم از روی تخت بلند شد و یه ملافه دیگه روی بدن بیبیش انداخت و لحاف رو تا روی شونه هاش بالا کشید
حوله ای رو دور کمرش بست و سمت پرده ها رفت و کاملا کشیدشون تا اتاق تاریک بشه و بعد از اتاق بیرون رفت
صبح اون روز به شدت دل انگیز و زیبا بود
به اشپزخونه رسید و اب رو گذاشت جوش بیاد
مواد پنکیک رو اماده کرد و شاتوت و توت فرنگی و بلوبری هارو از توی یخچال بیرون اورد تا کمی گرم بشن
بعدش خامه شیرینی پزی رو رو از یخچال خارج کرد تا یادش بمونه ازش استفاده کنه
-تا دوش میگیرم و میام اب جوش میاد دیگه..
دستی توی موهاش کشید و سمت حمام طبقه پایین رفت تا صدای اب بیبیشو بیدار نکنه
اب رو باز کرد و دوش سرپایی سریعی گرفت
توی حمام به یاد شب عاشقانه ای که داشتن افتاد
یاد صورت بیبیش که از شدت لذت خیس از اشک بود
یاد گرمای تنش و دردی که تحملش کرد
ناگهان دستشو توی صورتش کوبید
-عاییییش..لعنت به من...همه جای تنشو خوردم و لمس کردم ولی شکم حساسشو یادم رفت!!!...خدایاااا از چه لذتی محرومم کردی!!
فکری به ذهنش رسید و تصمیم گرفت وقتی بیبییش بیدار شد اون اتفاق کوچیک رو جبران کنه
تهیونگ خیلی مهربون بود:)
دوش سریعی گرفت و درحالی که با حوله تنپوشش از حمام خارج میشد موها و گوششو خشک کرد و سمت اشپزخونه رفت
اینکه توی خونه خودش و با همسر خودش زندگی کنه و کسی جز اونا توی خونه نباشه خیلی براش قشنگ بود
با اینکه سختیه غذا پختن و تمیزکاری با خودشون بود ولی مطمئن بود اوناهم براش لذتبخش میشن...تا وقتی که کوکی بود همه کارای عادی میتونستن براش عسلی و لذت بخش بشن
وقتی اون بیبی کیوت تونسته بود کار حوصله سر بر تزئینات باغ رو براش تبدیل به خاطره ای شیرین که تاحالا تجربه نکرده بود بکنه تمیزکاری خونه و غذا پختن و ظرف شستن که دیگه براش کاری نداشت!
دوتا کیسه اب گرم مخملی رو از توی کابینت بیرون اورد و اب جوش رو با دقت توشون ریخت
البته یکی از انگشتاشو هم سوزوند ولی اصلا اهمیت نداشت اونم تا وقتی که اینکارا رو برای کوکیش انجام میداد
تصمیم گرفت فعلا برای خودش یه نسکافه درست کنه و کمی ته دلش رو باهاش پر کنه
صبحانه مفصل میتونست منتظر بمونه تا کوکی بیدار بشه:)
ماگ نسکافش رو برداشت و همراه با کیسه های ابگرم دوباره به اتاقشون برگشت
بیبی کیوتش هنوز خواب بود
به ساعت نگاه کرد
چه انتظاری ازش داشت؟
ساعت تازه 9:20صبح بود و اونا دیشب نزدیک ساعت 4 خوابیده بودن!
اروم روی تخت کنار بیبیش نشست و لحاف و ملافه های روش رو تا روی باسنش تا کرد و اول کمی کمرشو نوازش کرد و بعدش یکی از کیسه هارو توی قوص کمرش و کیسه بعدی رو بالای اون کیسه قرار داد
جونگ کوک اروم نالید و سرشو چرخوند و یه جورایی نارضایتیشو نشون داد
+اوم...نکن...هممم...
تهیونگ اروم خندید و با دستش کتف همسرشو نوازش کرد
-بخواب غر نزن
جونگ کوک توی خواب اخم کرد و با احساس درد لباشو از هم باز کرد
+اومممم...اهه...
کمرش خیلی درد میکرد و بدنش داغ بود
تهیونگ ماگ نسکافشو روی میز پاتختی گذاشت و کنار بیبیش دراز کشید و دستاشو دور بدن داغ اون حلقه کرد
-چیزی نیست عزیزم...بخواب...هیچی نیست...من اینجام
جونگ کوک دستشو روی سینه تهیونگ مشت کرد و باز هم از درد اخم کرد
-اروم...اروم...
حوله تنپوش تهیونگ رو توی مشتش بیجون فشار داد و سعی کرد بدنشو توی حالتی قرار بده که دردش کم بشه
تهیونگ تلاش کرد کمکش کنه پس کف دستشو روی کمر داغش گذاشت و بدنشو به پهلو خوابوند و اونو به خودش فشرد
جونگ کوک نالید اما از اینکه توی موقعیت بی دردی قرار داشت راضی بود
+اههه....آه....ته؟..
اروم لای پلکهاشو باز کرد
کشمکش های اول صبحی باعث شده بودن بیدار بشه
-جونم عشقم..صبح بخیر
کوک بیجون لبخند کمرنگی زد
+صبح بخیر...خوبی؟
نمیدونست اول صبحی چی باید بگه واین باعث میشد تهیونگ خندش بگیره
پیشونی کوکیشو بوسید
-من خوبم...ولی اینجا خوب بودن تو مهمه همسر خوشگلم
جونگ کوک کمی بیشتر خودشو به بدن تهیونگ چسبوند و سرشو توی سینه تو پنهان کرد
+من..الان خوبم...ولی اگه جام عوض بشه دردم میگیره
تهیونگ اخم نگرانی کرد و با کف دستش مشغول مالیدن قوص کمر بیبیش شد
-بهتره یه حموم سرعتی ببرمت و بعدش ازت مراقبت کنم
+اوهوم...بدنم چسبناکه..
تهیونگ خندید و اروم از روی تخت بلند شد
+اه..اه....مممممم...
کوک از درد نالید و تهیونگ فقط سعی کرد به سرعت اونو توی اغوشش بلند کنه تا دردش در لحظه تموم بشه
دستاشو زیر باسن بیبیش انداخت و جونگ کوک دستاشو دور گردن شوهرش حلقه کرد و با درد ناگهانی ای که توی کمرش مثل تیری که رها شده باشه و مستقیم توی کمرش فرود اومده باشه اسم تهیونگ رو فریاد زد تا شاید اون بتونه نجاتش بده
+تهیوننننننننننننننننننننننننننننننننننننگ!!!!!!
تهیونگ ارامششو حفظ کرد و یکی از دستاشو روی کمر بیبیش بالا و پایین کرد و زیر گوشش زمزمه کرد:
-چیزی نیست خوشگلم...من اینجام....یکم دیگه تحمل کنی کمکت میکنم دردت ارومتر بشه...
جونگ کوک دهنشو توی شونه تهیونگ مخفی کرد و هق خفه ای زد و بینیشو بالا کشید
اشکاش شونه تهیونگ رو خیس کردن و باعث وارد شدن شوک عظیمی بهش شدن
-گریه میکنی؟؟!!؟؟
اروم سرشو به نشانه نه تکون داد و بینیشو به حوله تهیونگ مالید
تهیونگ اروم سمت حمام اتاقشون حرکت کرد
همونطور که بیبیشو توی بغلش داشت شیر وان رو باز کرد تا پر بشه
بیبیشو با ملاحظه کامل روی سکوی توی حموم نشوند
جونگ کوک از سرمای کاشی که با باسنش برخورد میکرد لرزید و دستاشو دور بدن داغ خودش حلقه کرد
-تبم داری مگه نه؟
جونگ کوک چشمای اشکیشو بست و سرشو به نشانه مثبت تکون داد
-برات سوپ درست میکنم....تا حموم میکنی اماده میشه...قرص مسکن و سرماخوردگی هم برات میارم
+ممنون
تهیونگ تشک ژله ای رو توی وان گذاشت و اب رو بست
-خب وان امادست
سمت همسرش اومد و دستاشو پشت کمر و زیر زانوش گذاشت و براید استایل بلندش کرد
جونگ کوک از درد کمرش اخم کرد و سعی کرد ناله نکنه چون میدونست تهیونگ خیلی با دیدین دردکشیدنش ناراحت میشه
تهیونگ اروم بیبیشو توی وان اب گرم خوابوند و شامپو و نرم کننده های بدن رو روی چهارپایه کوچیکشون کنار وان گذاشت تا بیبیش به همه چی دسترسی داشته باشه
-خب...تا حموم میکنی من میرم پایین برات غذاهای مقوی اماده کنم...به نظر میاد خیلی ضعیف و خسته شدی
+هوم...ممنونم شوشوی من...
تهیونگ درحال بیرون رفتن بود که با شنیدن کلمه شوشو سمتش برگشت و تکخندی زد
-شوشو؟!
+خب...مگه تو شوهرم نیستی؟
خجالت کشید و سعی کرد لپای قرمزش رو بپوشونه
تهیونگ خندید
-اره هستم...و تو هم کوکیه منی..منم شوشوی تو
کوک لبخند دندون نمایی زد و با چشماش تهیونگ رو دنبال کرد تا وقتی که از حمام خارج شد
***
تهیونگ همراه با پنکیک و شیر گرم و خامه و انواع توت ها و یه ظرف سوپ جوی خوشمزه که با عشق پخته بودش وارد اتاق شد
-عه..کی اومدی بیرون؟
جونگ کوک با حوله ای که تنش بود روی تخت نشسته بود و کیسه های ابگرمش رو زیر کمرش گذاشته بود
+حدود ده دقیقه پیش...خیلی طول کشید کارت، منم توی اب احساس میکردم حالم داره بد میشه پس خودم اومدم بیرون
تهیونگ هومی گفت و کنارش روی تخت نشست و سینی مخلفات صبحانه رو گوشه تخت گذاشت
-هنوزم درد داری؟
تهیونگ درحالی که دستشو زیر چتری های خیس بیبیش میبرد و پیشونیشو لمس میکرد پرسید
+اره...خیلی هم زیاد و شدید...ولی این کیسه ها خیلی کمک میکنن
روی گردن و سینه بیبیش قطره های عرق دیده میشد
-تب داری که...
تهیونگ با نگرانی گفت و بدن داغ همسرشو توی اغوشش کشید و سر اونو به سینه خودش تکیه داد
جونگ کوک دستشواز توی یقه استین بلند تهیونگ روی شونش کشید
+تو هم داغی ته....یادته دیشت دوتایی تب کردیم...
تهیونگ از وقتی بیدرا شده بود میدونست که خودشم تب داره ولی تا الان سعی میکرد نشونش نده
-اولین روز زندگی مشترکمون با تب مبارک کوکی
جونگ کوک بیجون خندید
+شوشوی خودمی....
تهیونگ موهای کوکیشو بوسید و اروم کمرشو ماساژ داد
-بیا چند قاشق سوپ بخور بعدشم باید قرص بخوری...من به جین هیونگ پیام میدم امروز بیاد
جونگ کوک ظرف سوپ داغ رو روی رانهاش گذاشت و درحالی که از لمس شدن کمرش توسط شوهرش لذت میبرد چند قاشق ازش خورد
+خیلی خوشمزه شده!
-دفعه دومه که درستش میکنم...یبار با جیمین وقتی رفته بودم ژاپن درستش کردم
کوک سرتکون داد و با اشتها مشغول خوردن سوپ خوشمزه شد
***
/خوب شد تماس گرفتی!اتفاقا منتظر بودم
*من فقط توی وقت ازادم یادت افتادم گفتم تماس بگیرم که توهم شمارمو داشته باشی
یونگی لبخندی زد
پس اون پاستیل کوچولو هم بهش بی حس نبود
/خیلی خوشحالم کردی جیمین شی....میخواستم یه روز همدیگه رو ببینیم..البته اگه میشه...
*راستش من الان ژاپنم...امروز صبح زود اومدم اینجا
/کجای ژاپن؟...اگه ناراحت نمیشی میتونم بیام اونجا تا همدیگه رو ببینیم
جیمین کمی فکر کرد...انگار داشت با بوی فرندش حرف میزد....عاییییش...
*توکیو
/تا شب خودمو میرسونم...یه ادرس هم برام بفرست که اونجا همو ببینیم
*اوکی...میبینمت
/میبینمت...
یونگی از خوشحالی توی پوست خودش نمیگنجید
باورش نمیشد بالاخره به یه نفر علاقه مند شده!
/برام صبر کن جیمینی...خودمو میرسونم...
***
جیمین مشغول اموزش شاگرهای سطح بالاش بود
چشماشو با پارچه مشکی رنگی بسته بود و کیمینوی مشکیشو تنش کرده بود
هیچ کدوم از استادای نینجا یقه کیمینوشونو باز نمیزاشتن و انقدر فریبنده به نظر نمیرسیدن
جیمین حتی به خودش زحمت نمیداد که دکمه های چفت دار شلوارشو ببنده و به این ترتیب ران سفیدش در معرض دید بقیه قرار میگرفت
YOU ARE READING
GOLD
Fanfictionداستان درباره پسریه که شهرت بدی داره و همین شهرت بد باعث شده یکی از سهامدارهای بزرگترین شرکت تجارت الماس بهش جذب بشه و اونو برای خودش بخواد. و البته که تهیونگ هرچیو بخواد؛ به دستش میاره!