-مست-

297 48 23
                                    

<🖤>

با دیدن کفش های کنار پایش و درد گرفتن سرش از کشیده شدن موهایش
از کوره در میرود و مشت محکمی به صورت مرد چاق و رنگ پریده میکوبد
دوستانش را هم که برای دفاع از او به سمتش آمده اند را میزند و مشتش را که به درد آمده در هوا تکان میدهد

یکهو مترو می ایستد و بی تعادل تر از همیشه ، به جلو پرت و سرش به میله ای کوبیده میشود و گیج روی زمین می افتد

در کابین باز میشود و طولی نمی کشد که پلیس دستگیرشان میکند و به اداره ی پلیس می برد ، تمام طول راه گیج و منگ به اطراف نگاه میکند و تنها چیزی که به خاطر دارد این است که شیشه ی ودکایش را جا گذاشت
.
.
.

داخل اتاق بازپرس نشسته و هشیارتر شده

این باعث میشود که کمی از عواقب کارهایی که کرده احساس ترس کند

در باز میشود و زن مو مشکی ای با چهره ای سرد وارد میشود و روبرویش مینشیند

_ اسم؟

با زبان لب های خشکش را خیس میکند و با صدای گرفته و بمی به خاطر حرف نزدن طولانی جواب میدهد _ توی دردسر افتادم؟

_ چرا چنین سوالی میپرسی؟

لبخندی میزند و با چشمان خمار طلایی اش به حرکات زن نگاه میکند_ توی مدرسه ، هرموقع دردسری درست میکردم ، اسمم رو میپرسیدن .

زن ابروی راستش را بالا می اندازد و روی صندلی روبرویش مینشیند_ خودت چی فکر میکنی ؟ مردی با مهارت تو ، به نظر توی نیروهای پلیس بوده ولی شاید تو یه سازمان شخصی آموزش دیدی ، شاید ایرلند یا ولز ، اشتباه میکنم؟

زین شوکه شده ولی حالت چهره ی بی حسش را حفظ میکند و جواب نمیدهد ، جوابی ندارد که بدهد.

_میدونستم ، حالا بگو اسمت چیه؟

صدای در با ضربان بالا رفته ی قلبش هم صدا میشود
_ بازرس اسمیت ، یک لحظه بیاید .

بازرس با نگاه خیره ای به او از اتاق بیرون میرود

زین نفس حبس شده اش را به آرامی به بیرون فوت میکند که صدایی توجهش را جلب میکند

قدم های سریعی به سمت اتاق می آید

بار دیگر باز میشود ولی اینبار مردی با بارونی طوسی رنگ که ادعا میکند وکیلش است و قبل از اینکه متوجه بشود چه اتفاقی در حال رخ دادن است از اداره ی پلیس خارجش میکند و به همراهی وکیل و دو مرد هیکلی سوار ماشینی میشوند .

لحظه ای که ماشین از حرکت می ایستد و زین آرام پیاده میشود سوالش را بیان میکند _اینجا چخبره؟ کسی بهم طلبکاره با اینکار خواسته پرداخت کنه؟

_ سلام مستر جونز .

به سمت صدا بر میگردد و با دیدن مردی با صورت گرد و چشمانی تیره رنگ پشت شیشه های عینک ، به آرامی از ماشین فاصله میگیرد .

NIGHTMARE Where stories live. Discover now