ⓟⓐⓡⓣ 1*

442 74 16
                                    

خب گایز بریم برای اولین پارت .
امیدوارم خوشتون بیاد و راضی باشین !.
.
.
.
.
.
توی دل یک جنگل وسیع ؛ دهکده تقریبا فراموش شده ای قرار گرفته ، بسیار قدیمی که حتی پیران ساکنینش هم به خاطر ندارن که در ابتدا اجدادشون به اینجا رسیدن . مبدا در هیچکدوم از کتاب هایی که در کتابخونشون پیدا کردن ذکر نشده بود .

تحت محاصره کامل درخت ها و دور افتاده از هر نوع دیگه ای از تمدن ، روستایی ها با بهره از بهترین منابعی که میتونستن داشته باشن جامعه ی خودشون رو تاسیس کردن .

با تاریخی رو به رشد و جمعیتی با رشد حتی سریعتر ، مردم تصمیم گرفتن شهر کوچیکی بسازن که ارزش زندگی کردن داشته باشه .
به صورت پیش فرض ، اونها هر چیزی که توی این دنیای کوچیک بهش احتیاج داشته باشن رو از ان خودشون میدونن و همشون تحت کنترل شهردار منتخب هستن .
راستش اون برای این جایگاه نسبتا تازه کاره ، از اونجایی که شهر دار قبلی همین سه سال پیش به خاطر ساخوردگی استعفا داد . شهردار قبلی رهبر خوبی بود ؛ ولی مردم با مقایسه اقداماتش با تاریخ صد ها سال پیش و دیدن اینکه اون دستاورد خاصی برای دهکده به عمل نیاورد ؛ دیگه به زحمت به خاطر میارنش اما با این حال هنوز اسمش رو به یاد دارن ، اما اینجا هم نه به خاطر شخص خودش ؛ بلکه به خاطر جدش .
جدش همزمان شهردار بود و در واقع تا همین امروز هم به عنوان یکی از بهترین ها ستایش میشه .
اون کسی بود که دهکده رو به پنج منطقه تقسیم بندی کرد .

منتقه 1 در وسط دهکده قرار داره ، همون جایی که خونه شهردار و میدون بزرگ رو میشه پیدا کرد .
امروزه میدون و صحنه چوبی در مرکزش برای بازارچه هفتگی ، معدود اجراهای دانش اموزان جوان و گاهی برای اعلان ها و مراسم ها استفاده میشه .
اما در اصل ، صحنه به عنوان چوبه دار ساخته شده ؛ برای رسیدگی به مردمی که از هرکدام از قوانین دهکده نافرمانی کنن .
البته از اخرین باری که کسی اونجا کشته شد زمان زیادی میگذره .
به طور رسمی قانون هنوز مجازات مرگ رو برای بدترین مجرمان تعیین کرده ؛ اما از ۷۴ سال پیش که دادگاه برای مردم تعریف شد ، هیچوقت اتفاقی به اون بدی رخ نداده که کسی بخواد برای اقدام بهش اعدام بشه .

دادگاه و در کنارش یک مدرسه ، یک بیمارستان ، یک ایستگاه پلیس ، کتابخونه ، یک کلیسا و ساختمان های دیگری با نقش های مشابه همگی در منطقه 2 جمع شدند
این منطقه مثل یک کمربند منطقه 1 رو محصور کرده و به نوعی از قسمت اصلی دهکده محافظت میکنه .

منطقه 3 نسبتا به منطقه 2 نزدیکه اما کاملا بهش جفت نشده . این محدوده ای که روستایی ها توش زندگی می کنن .
خونه ها بر اساس میل صاحبخونه ، یا دونه به دونه پشت هم قرار گرفته اند و یا کمی از بقیه جدا هستن .
با این اوصاف به جز شهردار و اقوام نزدیکش و کارمندان که در منطقه 1 زندگی میکنن ، بقیه مردم در منطقه 3 ساکنن .
خیلی امکان اینکه تنها یک خانواده یا گروه کارکنان به موفقیت بزرگی دست پیدا کنن وجود نداره ، چون تمام مردم در وضع زندگی و درامد یکسان هستند .
این موضوع جدا کردن شهر به دو قسمت فقیر و غنی رو بی ارزش میکنه اما تا حدودی هم غم انگیزه .
وقتی که میفهمی هر چقدر هم که تلاش کنی ، درنهایت هرگز قرار نیست زندگی بهتری نصیبت بشه . اما تاثیر مثبتی هم داره ، وقتی میبینی که هیچکس توی دهکده فقیر یا بیخانمان نیست .
حداقل با دونستن اینکه همشون برای زنده موندن مطمئنا باید سخت کار و تلاش کنن فقیر تر نمیشن .

🍃◎𝕲𝖔𝖉 𝖔𝖋 𝖙𝖍𝖊 𝖋𝖔𝖗𝖊𝖘𝖙✿**Where stories live. Discover now