Ganer: Angest. Psychology. romance...
Couple: Sope
⏱️Hope you Enjoy⏱️
(با اهنگ isn't it love از بیلی آیلیش وانشات رو بخونید)
به بارونی که نم نم روی شیشه های ماشین مینشست خیره شده بود و در عین حال، سعی میکرد حواسش به جاده هم باشه....
سرعتش نه خیلی کم بود و نه خیلی زیاد....
مقصدی نداشت....
دلیلی هم برای برگشتن نداشت....
اون...
تقریبا هیچی نداشت...
کل زندگیش تلاش کرده بود...
خودشو دلداری داده بود...
خندیده بود و گفته بود میگذره...
درست میشه....
درست هم نشد...، بلاخره تموم که میشه...
ولی نشد...
هیچکدوم نشد....
فقط عذاب آور تر و تاریک تر شد.....
با آدمایی که اومدن و رفتن...
با ادمایی که یه زخم خیلی بزرگ روی روحش به یادگار گذاشتن و خیلی راحت ازش دل کندن...
یا آدمایی که شمارش شکسته شدن اعتمادش توسطشون از دستش در رفته بود....
همش این آدمای لعنتی...
همراه با پیچ جاده ی کوهستانی، فرمون رو چرخوند و ماشین رو به سمت ناکجا آباد هدایت کرد...
هرچی بیشتر جلو میرفت خلوت و خلوت تر میشد...
و بلاخره...
انقدری جاده رو دنبال کرد که فقط خودش بود و همون هوای بارونی....
ماشین رو گوشه ای پارک کرد...
بد نبود حالا که این همه راه اومده یکم هوا بخوره....
به هر حال میدونست که آخرش باید برگرده توی اون خونه ی تاریک...
تنهای تنها بمونه تا...
تا...
نمیدونست کِی...
گوشه های لبش حتی برای پوزخند زدن هم بالا نمیومدن...
پوزخند زدن به اینکه اون حتی جرعت خودکشی هم نداره تا خودش رو از این وضع سردرگمی نجات بده....
کلاه بارونیش رو روی سرش کشید و سعی کرد خودش رو از شیب نه چندان زیاد کوهی که تک و توک روش درخت پیدا میشد و سنگهاش در هم پیچیده شده بودن بالا بکشه....
ВЫ ЧИТАЕТЕ
🧁💍Sope Oneshots💍🧁
Короткий рассказLet's Travel to my Dreamy World 🧚🏻♂️🌨✨ جز تعلقات و دارایی های ایشون_____> @rashel_c let me introduce🔊 طراح و نقشه کش این ساختمان زیبا: rashel بنّا و سازنده ی این ساختمان: cghfuo با افتخار تقدیم میکند... 🪐
