Ganer: Slice of life, Fluff
Couple: Sope
By 🤭cghfuo🤭
🧸Hope you enjoy🧸
( با آهنگ tubun از yoasobi وانشات رو بخونید )
از دیروز صبح که فهمیده بود از بین خودشون هفت نفر، تنها اونه که توی این چند وقت ابدا پاش رو توی باشگاه نذاشته،خب..... یکم.... یه غرور مردونه ش بر خورده بود....
این هیچ معنی ای نداشت که مکنه اشون که چند سال از خودش کوچیک تر بود باید هشت تا پکش رو از روی زمین و هوا جمع میکردن تا چشم مردم رو کور نکنه.....
و اون وقت خودش تنها چیزی که داشته باشه یک لایه پوست روی ماهیچه هاش باشه....
چیزی که مطمعن بود نود و نه درصد مردم دارن....
یا حتی یونگی.....
واقعا نمیتونست قبول کنه چرا تا همین چند وقت پیش، اون دوست پسر جذاب لعنتیش اونقدر کیوت و کوچولو بود..... اونقدری که هوسوک خیلی راحت میتونست از روی زمین بلندش کنه.....
ولی حالا....
اون بود که خیلی راحت میتونست بازو های سفت شده اش رو دور هوسوک بپیچه و صورتش رو کامل به سینه های عضلانیش بچسبونه....
اونقدری که دیگه شبها نیاز به هیچ بالشتی نداشته باشه....
با اینکه یونگی هیچ وقت این کار رو نمیکرد ولی.....
این دلیل نمیشد که غرور جوونی مثل هوسوک جریحه دار نشه...
حتی تهیونگ با اون شیطنت و فراری بودنش هم روزی یک ساعت توی باشگاه دیده میشد....
اخم هاش رو در هم کشید و موهایی که از بی حواسیش توی صورتش اومده بودن رو به بالا فوت کرد.....
همیشه بر این باور بود که هیچ وقت نباید تنها گذاشته میشد تا یه همچین افکار مریض و بچگونه ای حتی فرصت خطور کردن به ذهنش رو هم نداشته باشن.....
ولی حالا که خوب بهش فکر میکرد، اونقدرا هم فکر بدی نبود...
یعنی....
خب..... تا به حال اصلا بهش فکر نکرده بود که بخواد فکر بدی باشه....
تازه.....
مطمعن بود حالا که یکم سرشون خلوت تره به یه تنوعی غیر از امتحان کردن رقص های مختلف نیاز داره.....
با اینکه رقص دیگه با زندگیش یکی شده بود ولی....
باید یکم سختی میکشید و مثل اون شیش تا پسر دورش، برای چپتر دوم یه هوسوک بزرگ شده از لحاظ عضلانی رو به بقیه نشون میداد.....
با اومدن صدای در، افکار جالبی که درمورد خود آینده اش داشت نصفه موند و خیلی سریع سمت راهرو دوید تا از یونگی استقبال کنه....
البته که روش امروزش کمی متفاوت بود...
_سلام سوکیی... من اومدمم....
یونگی که امروز کمی زودتر کار هاش رو سر و سامون داده بود تا بتونه بیشتر پیش پسرک سر به هوایی که از بس تند دویده بود حالا مستقیم توی بغلش افتاده بود، بمونه، با لبخند به هوسوک هول شده ی بغلش نگاه کرد...
VOCÊ ESTÁ LENDO
🧁💍Sope Oneshots💍🧁
ContoLet's Travel to my Dreamy World 🧚🏻♂️🌨✨ جز تعلقات و دارایی های ایشون_____> @rashel_c let me introduce🔊 طراح و نقشه کش این ساختمان زیبا: rashel بنّا و سازنده ی این ساختمان: cghfuo با افتخار تقدیم میکند... 🪐
