3

864 169 19
                                    

وارد دفتر پروفسور مک گوناگل شدن. داشت گروهبندیا رو اعلام میکرد و همه دونفر دونفر هم اتاقی میشدن.
"سیموس فینیگان و لی جردن"
هر سه دم در به انتظار رسیدن نوبتشون صف بستن. مک گوناگل با دیدن سه تاشون لبخندی زد:"خوشحالم امسال دوباره ملاقاتتون میکنم دوشیزه گرنجر و اقایون پاتر و ویزلی"
دراکو و اکیپش گوشه دفتر وایساده بودن. دراکو رو به بقیه زمزمه کرد:"من یکی که از ملاقاتشون خوشحال نیستم"
هری صدای دراکو رو نشنید اما فهمید پنسی و دار و دسته مالفوی دارن میخندن. مک گوناگل ادامه داد:"بذار ببینم تو لیست چی نوشته..اوه رونالد ویزلی تو با نویل لانگ باتم گروه بندی شدی"
دراکو بی اعتنا به حرف مک گوناگل ، صداشو تقلید کرد:"و شما اقای پاتح بهتون یه اتاق میدم که راحت توش غلت بزنید و سکس داشته باشید. اگر دختر مورد نیازه فراهم کنم؟"
بلیز آروم گفت:"فکر کنم هیچکس دلش نخواد باهاش تو یه گروه باشه"
"جینی ویزلی و لونا لاوگود"
پنسی هم آروم گفت:"نه من فکر کنم مایکل کرنر از خداشه با پاتر همگروهی بشه. شنیدم روش کراشه"
"هرماینی گرنجر و چو چانگ"
گویل گفت:"من فکر کنم پاتر خودشم گی باشه"
بلیز دوباره گفت:"شایدم دوست پسر داشته باشه"
دراکو خندید:"هیچکدوم از اینا نیست. شرط میبندم بلافاصله از هاگوارتز فارغ التحصیل بشه بره کشیش وزارتخونه بشه!"
هری بازم سر برگردوند و دراکو بلندتر قهقه زد. هری حرصی سرشو برگردوند تا خنده های چندش مالفوی رو نبینه..ولی تو ذهنش تصحیح کرد خنده های مالفوی زیادی قشنگن برای چندش بودن. خنده دراکو کم کم قطع شد و با طعنه زدن به دیگران ازشون رد شد و کنار هری وایساد و بی حوصله پرسید:"پروفسور هم اتاقی من کیه؟"
مک گوناگل از بالای عینکش نگاهی به دراکو کرد و دوباره نگاهشو به لیست داد و نگاهش رنگ تعجب گرفت:"اوه..تو با هری پاتر همگروهی شدی"
نفس همه تو سینشون حبس شد. دراکو اخم غلیظی کرد:"مطمئنین اشتباهی نشده پروفسور؟"
"لیست کاملا درسته اقای مالفوی!"
فرد با خنده گفت:"من شرطو بردم هری"
"خفه شو فرد" هری تقریبا داد زد و دراکو نگاه پر انزجاری به هری انداخت:"مشکل دامبلدور با من چیه اخه؟"
"حواست به حرفایی که میزنی باشه آقای مالفوی!"
مک گوناگل نگاه تهدید آمیزی به دراکو کرد. هری میخواست همونجا بشینه و فقط گریه کنه. نه بخاطر شرطی که باخته بود بلکه بخاطر هم اتاقیش! باید یکسال تمام دشمن خونیشو تحمل میکرد. برنگشت تا به دراکو نگاه کنه و از دفتر مک گوناگل دویید بیرون.
هرماینی سری از روی تاسف تکون داد و به رون که با بیخیالی تمام داشت با نویل شکلات میخورد چشم غره رفت.
بلیز با حالت دراماتیکی خودشو روی کراب انداخت و دستشو روی پیشونیش گذاشت:"دراکو قول بده بهم خیانت نکنی عشقم"
دراکو هم چهره غمگینی به خودش گرفت:"اوه زابینی میترسم عاشق قیافه بدترکیب پاتح بشم"
"خفه شو مالفوی"
دراکو ابروهاشو برای هرماینی بالا انداخت"چطور؟ حسودیت شده که با عشقت هم اتاقی شدم گندزاده؟"
مک گوناگل نگاه خونسردی به دراکو انداخت:"آقای مالفوی تو که قصد نداری 10 امتیاز از اسلایترین همین روز اول کم کنم؟"
اخمای دراکو تو هم کشیده شد و تا خواست دهن باز کنه جوابشو بده پنسی از عقب هلش داد و قبل از اینکه مک گوناگل با لگد اونا رو بیرون بندازه ، اونا رو بیرون برد.
***
برای دقایق طولانی همونطور دراز کشیده روی تخت بهش خیره موند. موهای بلوند کاملا مرتبش و کت و شلوار خوش دوخت مشکیش که تضاد شدیدی با پوست رنگ پریده و سفیدش داشت..و دراخر اون دو گوی خاکستری نافذ! با خودش فکر کرد که مالفوی الهه ای چیزی بود؟ دراکو خسته از نگاهای خیره هری غرید:"با چشمات تمومم کردی پاتح"
هری اخمی کرد و بی صدا آب دهنشو قورت داد و روی تخت نشست:"زیادی خودتو دست بالا گرفتی مالفوی"
دراکو خنده شرارت باری کرد:"پس اینجا سلول منه؟"
هری هنوز گیج و عصبی بود:"چرا تو باید هم اتاقی من باشی؟"
"من دوبرابر تو از این موضوع متنفرم"
"اما آخه من..فکر میکردم تو با بلیز یا کراب و گویل هم اتاقی شی"
دراکو هنوزم داشت اطرافو بررسی میکرد:"اوپس. پس باید ناامیدت کنم"
و چمدونشو وسط اتاق کشید:" کدوم یکی از این کمدا خالیه؟"
این بار هری متوجه اندام مردونه دراکو توی کت شد:"چپی"
دراکو در کمدو باز کرد:"اینکه توش پره"
هری هول کرد:"منظورم کمد سمت راست بود"
دراکو چشماشو باریک کرد و بهش خیره شد:"تو واقعا
چطوری هنوز زنده ای پاتح؟"
هری چشماشو تو کاسه چرخوند و از تخت بلند شد:"شوخی جالبی بود مالفوی. به هرحال قراره یکسال همو تحمل کنیم پس نظرت چیه دست بدیم؟"
دراکو با اکراه دست داد:"اونقدرام چرت و پرت نمیگی"
"پس میتونیم دوست باشیم؟"
دراکو اخم کرد:"چطور؟ میخوای طلسمم کنی؟"
هری لبخند سردی زد:"نه..فقط بخاطر آشنایی بیشتر!"
دراکو اونو عقب هل داد تا برای خالی کردن چمدونش روی زانو بشینه:"برای آشنایی زوده!"
وقتی در چمدونشو باز کرد ، بوی ادکلن هری رو خفه کرد. دراکو مشغول خالی کردن وسایلش شد:"امسالم توی تیم کوییدیچ هستی؟"
هری سعی کرد جلوی سرفه کردنشو بگیره:"با عرض تاسف برات باید بگم البته مالفوی"
"اوه چه بد. امیدوار بودم بخاطر پارسال پرتت کرده باشن بیرون"
"تو هم هنوز هستی؟"
دراکو پشت بهش مشغول کارش بود:"با عرض تاسف متقابل برات باید بگم که منم هنوز هستم پاتح!"
هری پوزخند زد:"درسته"
دراکو از جا بلند شد و کت سیاهشو درآورد :"عادت ندارم اتاقمو با یه گریفیندوری شریک بشم..خرخر که نمی کنی؟"
"نه..یعنی نمی دونم. شاید"
دراکو اخم کرد:"مثل دختر 13 ساله رفتار میکنی که عشقش رو دیده"
هری هم متقابل اخم کرد:"خفه شو..منم عادت ندارم با یه اسلایترینی بخوابم و.."
دراکو ابروشو بالا برد:"قرار نیست با هم بخوابیم"
خون به سرعت توی گونه های هری جمع شد و دراکو اطرافو دید زد:"این اتاق حموم داره یا باید از دوش عمومی استفاده کنیم؟"
هری با دست دری رو تو سمت دیگه اتاق نشون داد:"داره ولی باید شامپو و صابونشو خودت تهیه کنی"
دراکو برای اذیت کردن هری چهره ناراحتی به خودش گرفت: "اوووه چه بد. من نمی دونستم و چیزی نیاوردم..میشه تو بهم قرض بدی چون باید زود حموم کنم و برم سرکلاس"
نگاه هری بی اختیار روی لبای سرخش قفل شد:"البته..همه چی توی حموم هست"
دراکو از موافقت بی چون و چرای هری شوکه شد اما به روی خودش نیاورد و حولشو از چمدون نیمه خالیش بیرون کشید:"ممنونم.."و چشمکی زد:"جبران میکنم کله زخمی"
و رفت ولی هری همونجا وایساد و هوای عطراگینی رو که با خودش آورده بود به ریه هاش فرستاد و با خودش زمزمه کرد:"بوی کاج؟!"
------------
p3. yooo! بلخره داستان استارت خورد:))) دراکو جوری لاس میزنه که خودشم متوجه نمیشه داره لاس میزنه😂

romantic hatred[drarry]Where stories live. Discover now