6

782 163 18
                                    

رون گاز بزرگی به رون مرغ توی دستش زد و گفت:"کاش تو هم با یکی از ماها میوفتادی پسر"
هری دست به غذاش نزده بود:"از شانس من با اون پسره متکبرِ مغرورِ عوضی هم اتاقی شدم"
هرماینی پرسید:"منظورت مالفویه؟"
هری سر تکون داد و دستمال تو دستشو تیکه تیکه کرد.
فرد پرسید:"هنوز با اسنیپ لاس نزدی هری؟"
رون غرید:"اه خیلی آشغالی فرد"
فرد هم غرید:"چراااا؟ من فقط کنجکاوم"
"ولی اون یه مرده"
"من که نمیگم هری بره ببوستش"
جرج زیر لب زمزمه کرد:"از تو بعید نیس داداش"
هری اطرافو نگاه کرد:"فکر کنم الان بیاد"
رون با تمسخر گفت:"تو چت شده؟ داری دنبالش میگردی هری؟"
هری عصبانی شد:"نه! فقط دوست دارم لااقل اینجا راحتم بذاره"
جرج تای ابروشو بلند کرد:"هممم..پس راحتت نمی ذاره؟"
هری غرید:"منظورم این نبود"
جرج بازم خونسرد زمزمه کرد:"پس منظورت چی بود؟"
هری فوت کرد و به رون اخم کرد. رون دستاشو به حالت تسلیم بلند کرد:"هی! اینطوری نگام نکن به من هیچ ربطی نداره"
فرد گفت:"نگفتی..لاس زدی؟"
هری صبرش ته کشید و داد زد:"نه! اصلا میرم میبوسمش خوبه؟"
همه کسایی که تو سرسرا بودن صداشو شنیدن و بهش نگاه کردن.
هری با خجالت دوباره نشست و فرد زیر لب خندید.
جرج سری از روی تاسف تکون داد:"راحت شدی داداش؟!
***
"کی حال داره توی این هوای سرد شنا یاد بگیره؟!" بلیز غر میزد.
گویل داشت تو ساکش دنبال مایو میگشت:"فکر کنم پروفسور هوچ طلسم شده که بجای کوییدیچ میخواد بهمون شنا یاد بده"
مخاطب کراب با دراکو بود:"پاتر که رو مخت نمیره؟!"
دراکو برای لخت شدن هـنوز دودل بود:"نه کاری با هم نداریم"
گویل داشت لخت میشد:"هروقت رفت رو مخت بگو دهنشو سرویس میکنیم"
"نیاز ندارم..خودم عرضه دارم"
بلیز متوجه دو دلیش شد:"چرا لخت نمیشی؟"
دراکو زمزمه کرد:"هیچی..الان عوض میکنم" و دکمه های بلوزشو باز کرد و هیکلشو به نمایش گذاشت. بلیز سوت بلندی زد و دراکو خندید"خفه شو زابینی!" و مایوشو برداشت تا بپوشه
***
هوچ جلوی استخر قدم میزد:"سلام به همتون. امسال شما سال پنجمی هستین و پنج ساله که من مربی کوییدیچ شما هستم..."
و متوجه لباسای هری شد ولی چیزی نگفت:"من
همیشه به شما کوییدیچ یاد میدادم ولی تصمیم گرفتم امسال بهتون شنا یاد بدم"
رون زیرلب زمزمه کرد:"اینو از هری بپرس"
هوچ نمی تونست نگاهشو از هری بگیره:"خب کیا شنا بلدن؟"
دست همه به جز هری و لی جردن از ته صف بالا رفت. دراکو از روبرو نگاه کجی به هری انداخت:"مگه تو قهرمان کاپ نیستی پاتح؟؟"
هری با خجالت غرید:"ربطی نداره من از شنا خوشم نمیاد"
دراکو خنده تمسخرآلودی کرد:"خوشت نمیاد یا میترسی؟"
افراد اطرافش خندیدن. هوچ به هری و لی اشاره کرد:"خیلی خب شما دو تا برین اون یکی استخر منتظر من بشین. بقیه برای یه مسابقه تستی آماده بشن"
هری رفت ولی رون و دراکو با نگاه بدرقش کردن.
هوچ از نماینده های گریفیندور و اسلایترین خواست نتایج تستو ثبت کنن و خودش به استخر دیگه رفت:"خب مشکل شما دو تا چیه؟"
لی گفت:"برای من فرصت برای یادگیری پیش نیومده"
هری گفت:"بابت مسابقه پارسال وقتی وارد آب میشم حس خفگی میکنم"
هوچ لبخند زد:"فکرکنم این مشکل روحی باشه بیا با هم یه امتحانی بکنیم"
هری با ترس سر تکون داد:"خیلی سعی کردم ولی نتیجه نداد"
هوچ به هری نزدیک شد:"چطوره یه بار با من امتحان کنی هری"
هری با دو دلی به آب نگاه کرد:"هر کاری بگید حاضرم انجام بدم اما اینو نه"
هوچ دست ظریف هریو گرفت:"فقط همین یه بار...باشه؟"
هری نمی دونست چه بهونه ای بتراشه:"چه اجباری هست شنا یاد بگیرم؟"
هوچ جواب نداده صدای دراکو از اون طرف استخر بلند شد:"کسی شامپو بچه میخواد واسش بیارم؟"
هری اخمی کرد و جرات گرفت تا وارد استخر بشه:"خیلی خب این کارو می کنم" و عینکشو از روی چشماش برداشت.
***
کلاس تموم شده بود و همه برای رفتن آماده میشدن. هری با حوله کوچیکی موهاشو خشـک میکرد. رون هم مثـل بقیه آماده رفتن میشد:"اون حق نداشت تو رو
مجبور کنه هری. میتونی به دامبلدور شکایتشو بکنی"
هری لبخند ساده ای زد:"مجبورم نکرد رون..خودم خواستم"
"نمی دونی چقدر خطرناک بود؟"
"پروفسور هوچ مواظبم بود"
رون با تمسخر گفت:"تو که اینقدر حساس نبودی با چند تا تیکه کوچولو توی آب بپری"
هری با خستگی فوت کرد:"باید همه کارامو واست توجیه کنم رون؟"
رون اخم کرد ولی چیزی نگفت. کیفشو برداشت و از رخکن پسرا بیرون رفت. خروج رون با ورود دراکو همزمان بود:"جلوی چشماتو نگاه کن ویزلی"
هری سر برگردوند و روی نیمکت نشست تا وسایلشو داخل کیف بذاره.
دراکو به نیمکت نزدیک شد:"هی پاتح! اومدم یجورایی عام..عذرخواهی کنم؟ فکر کنم حرفای چرتی زدم"
نویل و سیموس بهتر دیدن اونا رو تنها بذارن. بعد از رفتن اونا هری لبخند گشادی تحویل دراکو داد:"در اینکه حرفای چرت میزنی شکی نیست مالفوی ولی خب در عوض باعث شد جرعت پیدا کنم و وارد آب شم"
دراکو بی اختیار چنگی به موهای خیسش زد:"واسه جلسه اول بد نبود کوچولو!" و قلبش از این تماس نرم غلغلک شد.
هری به تندی سر خم کرد تا دستشو کنار بزنه:"جلسه بعد میبینی کوچولو کیه"
دراکو حولشو از ساکش در آورد:"اوه اوه اوه چیه؟ می خوای این بارم تو آب استخر از اون بطری خالی کنی؟"
"فکر خوبیه"
دراکو هنوز متلک بارش میکرد:"شایدم خلاقیت جدید کار دادی پاتح! ازت بعید نیست"
هری هم خندش گرفته بود ولی برای مخفی کردن لبخندش زیپ کیفشو کشید و از جا بلند شد ولی دراکو به تیکه انداختن ادامه میداد:"ولی واقعا وقتشه تو هم شنا یاد بگیری کوچولو! کی میدونه شاید دفعه بعد یکی بهت تنه زد یا هلت داد پرت شدی توی آب" برگشت و نگاه شرورانشو به چهره شوکه هری داد:"هر اتفاقی ممکنه واست بیفته نه؟"
هری اخم کرد:"تهدید میکنی؟"
دراکو تیشرت سیاهشو درآورد:"اوه یعنی ترسوندمت کوچولو؟"
هری با حرص گفت:"این بار چندمه بهم میگی کوچولو مالفوی؟"
"واسه اینکه هنوز بزرگ نشدی!"
هری می خواست جواب بدتری بده ولی با دیدن عضلاتش لبخندش خشک و بدنش شل شد. اندام دراکو خیلی قوی و مردونه بود. اندام اعتماد برانگیز و تکیه کننده. چیزی که هری تو آینه نمیدید. دراکو بدون توجه به نگاه ساکت هری ادامه میداد:"البته یکم ترس خوبه کوچولوووو باعث میشه جرعت بگیری!..میتونی بعدا ازم تشکر کنی"
هری بی اختیار روی سکو نشست و سرشو پایین انداخت. دراکو فکر کرد که دیگه حرفی برای گفتن نداره و بردش نزدیکه! پس بهش نزدیک شد و لبشو به گوش هری چسبوند:"می خوای من شنا یادت بدم؟ می تونیم توی وان حموم تمرین کنیم پاتح"
بدن هری مور مور شد. دیگه نمی خواست بهش نگاه کنه پس با حرص گفت:"چرا خفه نمیشی؟"
دراکو خم شد و خندید:"چون شنا بلدم"
همون لحظه رون دم در ظاهر شد:"هری ، نمیای مگه؟"
هری از جا پرید:"الان میام"
رون چشم غره ای به دراکو رفت و از اونجا رفت ولی دراکو کنجکاو شده بود:"داری میری کشیش پاتح؟"
هری با عصبانیت کیفشو روی شونش انداخت:"به تو چه؟"
دراکو فرصت نداد از رخکن بیرون بره و گفت:"هی..شامپو داری بهم بدی؟ یادم رفته مال خودمو بیارم"
هری با خستگی گفت:"چرا باید شامپومو بهت بدم؟"
دراکو نگاه کجی بهش انداخت:"روز اولو که یادت نرفته خودت بودی که بهم درخواست دوستی دادی؟"
هری با حرص فوت کرد:"بلادی هل مالفوی. صبر کن برم شامپومو بیارم"
--------------
p6..
تا اینجا چطوره بوک؟ امیدوارم سرگرم کننده باشه.

romantic hatred[drarry]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin