یه شب جدید توی محفل نورانی شروع شده بود و بعد از مکافاتی که نصف روز داشتن حالا همه عین گشنه ها با سر توی بشقاباشون بودن !چانگبین که بنظر میومد از وضعیت بدون دعوا و پر سکوتی که درش بودن ، داشت لذت میبرد ، به عقب تکیه داد و آروم مشغول لذت بردن از نوشیدنیش شد
آه خدای بزرگ چه نعمت-× ولش کن کونی ! اول من برش داشتم !!
+ خب که چی ؟؟! منم همزمان با تو سیخمو توش فرو کردم خارکصهی کصکش!!!
× ولشکن مادرجندهی بیپدر ! تو عملا دستتو تا آرنج کردی تو دهنم و میخوای اینو از تو حلقم بکشی بیرون !!
+ لازم باشه باهات فرنچ کیسم میرم ولی از این لعنتی میخورممممم بدش به من لاشییییی!!!
× تو خیلی زورگویی کثافت !!
+ آرهههه!!! کونم گندس میتونم !!!!
مینهو ملات تو دهنشو با آب پایین فرستاد و با ابرو به جیسونگ اشاره و آهسته جملهی "آره کونش واقعا گندس" رو زمزمه کرد
و بعد هم بی توجه به صحنهی مقابلش به غذا خوردن ادامه دادسونگمین که اصلا زحمت وجود داشتن به خودش نمیداد و هیونجین درحالی که سالاد توی بشقابشو تند تند توی دهنش میچپوند ، با دقت درحال نگاه کردن درامای روبه روش بود و منتظر نتیجه
بالاخره آستانهی تحمل چانگبین به سر رسید و همینکه نیت کرد برای اقدام ، جونگین تیر آخر رو زد و دعوا رو تموم کرد
البته... شایدم استارتشو زد!به تیکه مرغ فوق سوخاری و وسوسه انگیز توی دستای جیسونگ چشم دوخته بود و جوری واسش میجنگید انگار ناموسشه ! که البته باید اضافه کنم جونگین ناموس و غیر ناموس حالیش نیست! فقط.به.غذاش.دست.نزنید !!
دیگه واقعا لحظه وداع نزدیک بود که جونگین طی یه حرکت سرشو نزدیک برد و با تف کردن روی اون فیلهی سوخاری و با به تخم گرفتن قیافهی پسری که مثلا هیونگش محسوب میشد ، اونو تو دهنشو چپوند و با سرعت جوید
+ تو !...تووووو!!!! من اونو میخواستم بخورممممممم
× بیا اینو بخور ! میتونی بخوریش؟
+ نه ولی فک کنم تو مال منو بتونی بخوری !
× نه داداش فدات شم همین الان فیله سوووخاااریییی خوردم دیگه میل ندارم به چیزی!!
+ توووووو!!!!
کلوچهی عصبانی سمت جونگینی که با حالت دیوثی جلوش کصخند میزد خیز برداشت اما قبل از اینکه حتی انگشتش اونو لمس کنه ، توسط یعقش به عقب کشیده شد و سرجاش افتاد
دست هاش گرفته و دهنش هم به سرعت پوشونده شدو بله ، نجات دهندهی اینباره جمع ، سونگمین بود !
چانگبین با رضایت سری تکون داد
YOU ARE READING
Something About Me
Fanfiction•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈• + این یه عملیات بچه دزدیه ! × اوه یهه چه هیجان انگیز ، حالا قراره کجا بریم ؟ _ قراره سوار وَن من بشیم و بعدش- × برو به مک دونالد ! اوه پسر من تاحالا هیچ وقت اونجا نرفتم!! + وایسا ببینم ! _ تو هیچ وقت اونجا نرفتی ؟؟! × نه من حتی تاح...