ووت فراموش نشه
.
.
.= اینجا چیکار میکنین ؟!
اون لحظه به قدری یهویی و غافلگیرکننده بود که اونا کاری جز به خشک شدن تو همون حالت نتونن انجام بدن!
پس فقط عین دوتا چوب بامبو با قیافه های خنگ به مرد زل زدنرو به روشون مرد مسن قد بلندی سیخ وایساده بود و عصبانی نگاهشون میکرد
اونا حتی هیچ ایده ای نداشتن که طرف کی میتونه باشه تا حداقل یه پیش زمینه ای داشته باشن از اینکه چجوری رفتار کنن جلوش !پس فقط سکوت افتضاحشون رو ادامه دادن تا یکم برای مغز فریز شدهشون وقت بخرن!
مرد چشماشو ریز کرد و سرش رو جلو تر آورد و دقیقا همون موقع بود که جیسونگ با سکسکهی ریزی که زد همزمان فکری به ذهنش رسید ؛
چی قانع کنندهتر از دوتا مست دیوونه که بی هوا این ور و اون ور میرن ؟خیلی نامحسوس قبل از اینکه گوش سونگمین رو ول کنه سفت فشار داد و خدا خدا کرد تا منظورشو گرفته باشه !
= شماها اینجا دارید چه غلطی میکنید دقیقا ؟؟ مگه نباید سرکارتون باشین احمقا ؟!
هردوی اونا همونطور پوچ به مرد نگاه کردن
جیسونگ چندباری پشت سر هم انگار که میخواست تاری دیدش رو برطرف کنه پلک زد و بعد هم دستشو دور گردن سونگمین انداخت و بهش نگاه کرد+ دارهههه چیییی میگهههه~؟ توووو میفهمییی~؟
سونگمین گیج شده فقط سعی کرد کاری که اون میکنه رو ادامه بده پس دست جیسونگ رو پس زد و چند قدمی به عقب تلو تلو خورد و رو زمین نشست
£ توعه لنت..لنتییی~ شیش تا از اون لیوانا خوردیییی~ بوی.. بوی نفسااتتت خفهم کرد عوضی !!
بعد از اون جیسونگ دوباره سکسکهای زد و هردو مثل احمقا شروع کردن به الکی خندیدن
اخم روی صورت مرد حالا شدید تر شده بود و اون آماده بود تا همونجا اون دو نفر رو خاک کنه !
به هرحال ، اون سرخدمتکار عمارت اون خانواده بود و یک فرد حساس با نظم !مرد با عصبانیت جلو رفت و بعد از بلند کردن مستهای فیک از روی زمین اونا رو کشون کشون به دنبال خودش سمت در خروجی برد و بی سر و صدا با یه لگد تو کمر هر کدوم از اونجا بیرونشون کرد
خب ... حداقل شانس آوردن که پاپیچشون نشده بود!
ولی حالا چجوری باید به چانگبین و جونگین کمک میکردن ؟!
به محض اینکه کمی از اون محوطه دور شدن ، سرعت قدم هاشونو تندتر کردن و خودشونو به کوچهای که وَن سبز رنگ پارک شده بود رسوندن
+ شیت شیت شیت شیتتتتتت !!! چانگبین منو میکشهههه! همش تقصیر تو بود !
£ به من چه این نقشهی ابلهانهی خودت بود !
YOU ARE READING
Something About Me
Fanfiction•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈• + این یه عملیات بچه دزدیه ! × اوه یهه چه هیجان انگیز ، حالا قراره کجا بریم ؟ _ قراره سوار وَن من بشیم و بعدش- × برو به مک دونالد ! اوه پسر من تاحالا هیچ وقت اونجا نرفتم!! + وایسا ببینم ! _ تو هیچ وقت اونجا نرفتی ؟؟! × نه من حتی تاح...