واسه کسی که تمام عمرش انگار رو تخت لش کرده باشه ، با مشکلات کمبود آهن و کم خونی ، یه اعصاب ضعیف و البته خستگی مزن و انرژی بسیار پایین ، اینکه بخواد یدفعه اینقدر فعالیت کنه واقعا اعضای بدنش رو وارد شوک بزرگی میکنه!!و تمام اینا مسبب چی میشه ؟
✨️پارگی نقطه تحتانی در مدت زمان کوتاه✨️
چیزی که جونگین الان با تک تک اتماش حس میکرد اون واقعا عادت به همچین چیزایی نداشت !
محض رضای خدا!!! این بچه حتی وقتی مسافت خونه تا مدرسه رو میرفت عضلات پاهاش میگرفتن
و موقع برگشتن مثل آدمایی که انگار بفاک رفته باشن خودشو تا خونه میکشوند!و حالا ؟..این چه وضعیتی بود که خودشو گرفتارش کرد آخه ؟؟
با تصور اینکه توی یه بعداز ظهر زمستونی و تقریبا خنک مثل امروز زیر پتوی سنگین دراز کشیده بدنش بیشتر شل شد
دقیقا پتانسیل اینو داشت که هر طرف بیوفته بمیره
چون وااااو ! اون امروز نزدیک شیش فاکینگ ساعت از بدنش کار کشیده بود !!سونگمین با دیدن پسرک خمیده و خوابآلود نیشخندی زد
جلو رفت و دقیقا کنار گوش جونگین بلند دست زد£ هه هه !
پسر که به خودش لرزیده بود در لحظه برگشت و یکی ساف خوابوند زیر گوش شخص پر کرم پشت سرش
بسیار زیبا،شیک و مجلسی× یبار دیگه همچین گوهی بخور ببین زنده میمونی یا نه !!
× بچه کونی !
یکم جلو رفت و بعد سر جاش وایساد و شروع کرد غر زدن
× من گشنمههههه
اینبار سونگمین بود که به جونگین نزدیک میشد
£ پاشو جمع کن خودتو بچه ، منکه گفتم بریم خونه
× مینکه کی گیفتیم بیریم خینه ! الان به اینکه تو چی گفتی نیاز ندارم !! غذا میخوام ! چقد زود پسرخاله میشی مادر-
جونگین خواست چیزی بگه اما با فکر به اینکه هنوز سونگمین به دردش میخوره خفه شد
و جونگین متنفر بود از اینکه قرار باشه یه بولشتو کنارش بخاطر یه منفعتی که خودش ازش محرومه واسه یه مدت طولانی تحمل کنه
دوست داشت همون لحظه که میرن رو نروِش برینه روشون و دیگه دور و برشون نره"هعیی روزگار نازنین.."
دلش میخواست همونجا وسط خیابون خلوت بشینه و گریه کنه ! درحالی که از گریه کردن بدش میومد!
میفهمین چی میگم؟ هرکیم که باشه، وقتی مث سگ وسط یه شهر غریب با یه حافظهی داغون ، گشنه و خسته ول باشه دوست داره خودزنی کنه !سونگمین چشمی چرخوند و حرکت کرد
£ بیا بگردیم ببینیم جایی پیدا میشه که من یچیزی بگیرم بریزم تو حلقت اخلاق سگیت درست شه یا نه
YOU ARE READING
Something About Me
Fanfiction•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈• + این یه عملیات بچه دزدیه ! × اوه یهه چه هیجان انگیز ، حالا قراره کجا بریم ؟ _ قراره سوار وَن من بشیم و بعدش- × برو به مک دونالد ! اوه پسر من تاحالا هیچ وقت اونجا نرفتم!! + وایسا ببینم ! _ تو هیچ وقت اونجا نرفتی ؟؟! × نه من حتی تاح...