همونجور به رقصیدن ادامه میدادن
+ هی تهیونگا واقعا حاضری همیشه پیشم بمونی؟
- من نمیشناسمت کوک ولی مطمئنم از پسش برمیام
+ اوکی ولی شاید مجبور باشی تو شرایط بدتری باهاش کنار بیای مشکلی نداری؟
تهیونگ توی چشماش نگاه کرد نگرانی عشق و یک چیزی که تهیونگ نمیتونست بخونه
- کوک من سر قولم هستم
کوک دستشو از روی کمر ته برداشت و کمی از فاصله گرفت و دستاشو گرفت
+ پس از الان به قولت عمل کن
از ته جدا شد و روی سن ایستاد
جتم و قاشقی به دست گرفت و قاشقو به لیوان زد
موسیقی قطع شد و همه توجهات به سمت کوک جلب شدFB
یونگی_ خب بعدش چی؟
+ خب میخوام یه نمایش عالی راه بندازم و پدرمو به خواستش برسونم
PFB
یونگی پشت پیانو نشست
+ خب دوستان اول از همه خوش آمد میگم به جشن خانواده کیم و خیلی خوشحالم که قراره این لحظه و در کنار شما بگذرونم و خوبه که این خبر رو اول از همه شما میشنوید اما قبل از گفتن خبر میخوام عشق زندگیمو دعوت کنم تا کنار بایسته
نگاهشو به تهیونگ داد
نامجون پشت تهیونگ قرار گرفت و ضربهای به شونش زدنامجون_ برو تهیونگ با توعه.
جنی فکر کرد که کوک داره اونو میگه چون دقیقا کنار تهیونگ بود
بعد خرف کوک به سمت سن رفت
کوک لب سن اومد و دستشو دراز کرد تا از پله تقریبا بلند سن کمک کنه
جنی اومد دستشو بزاره توی دست کوک که تهیونگ زود تر از اون اینکارو کرد و کوک با یک ضرب تهیونگ رو بالا کشید
جنی دندوناشو به هم فشار داد
کوک دست تهیونگ رو گرفت و وسط سن آورد
یونگی شروع کرد و یه آهنگ آروم زد
کوک دست های تهیونگ رو ول کرد و دستشو تو جیب کتش برد
جعبهای در آورد و زانو زد+ کیم تهیونگ با من ازدواج میکنی؟
FB
نامجون_ نه نه این زیادیه کوک
+ من دوسش دارم
جئون_ نامجون بس کن اونا انتخاب کردن
نامجون_ کوک باید باهم تنهایی حرف بزنیم
کوشه اتاق رفتن
نامجون_ کوک تو اونو مجبور کردی
+ من این کارو نکردم خواست میتونه ردم کنه به خودش بشتگی داره
PFB
تهیونگ شک شد
کوک داشت چیکار میکرد؟
با حالت نا باوری صداش زد- ک..کوک
+ بگو عزیزم باهام ازدواج میکنی؟
کوک کم کم نگران شد اگه واقعا اون ردش میکرد چی؟
اگه واقعا از دستش داده بود چب؟ اگه مجبور میشد با جنی از...
YOU ARE READING
Baby Tae Tae
Randomکوک رئیس یه کمپانی خیلی بزرگ که عاشق فردی میشه که توی بار خصوصی کار میکنه