*میدونی چی باید با این پارت گوش بدی؟
[ NF-The Search 🫀]
Enjoy🐦⬛ولی این تو بودی که بهم زخم می زدی و با خونسردی میگفتی که من مال توام...
پس حالا بیا و زیر این سیل بارون خون از زخم هام باهام برقص!
مستر بر داخل کشتی نشسته بود و به نامه ای که توسط ریون بهش رسیده بود خیره بود...هوای ابری و تاریکِ بعد از ظهر بود...
"چرا نمیاد؟"
زیر لب برای خودش زمزمه کردتا اینکه دید مستر کرو برگشت پیشش،
از در فلزی کشتی وارد شد و شخص دیگه ای از خدمه کشتی پشت سرش وارد شد و شخص دیگه ای جلوی در ایستاد...مستر بر از جاش بلند شد
"هری با توعه؟"
انقدر خونسرد و طبیعی پرسید که نمیدونست مستر کرو از این قضیه خبر نداره-مستر کرو اخم کرد و سر تکون داد
"چرا هری باید بیاد اینجا؟""چون بهمون نامه زده؟"
و نامه رو سمت مستر کرو گرفت"من فقط طعمه ها رو تحویل اُل دادم و برگشتم..."
اما قبل از اینکه مستر کرو نامه رو بگیره-
صدای محکم بسته شدن در رو از پشت سرش شنید...یکی از خدمه ها در رو بست و اون یکی از داخل جلوش ایستاد-
مستر کرو کمی چرخید سمتش و منتظر شد-
اما وقتی صدای چرخیدنِ اهرم در رو شنید
چرخید سمت خدمه
"چیکار داری میکنی ؟"و بعدش صدای زنجیر شنید-
"متاسفم قربان...شما امشب رو همینجا میمونید-"
مستر کرو و مستر بر هر دو سمتش قدم برداشتن -
"چی گفتی-"اما وقتی تفنگ رو در آورد با دو قدم فاصله باهاش ایستادن-
"یعنی چی که اینجا بمونیم؟"خدمه با سر گربه تنها خونسرد زمزمه کرد
"نمیتونم بهتون بگم -"و بعد سر تفنگ رو توی دهن گربه ایش گذاشت و -
ماشه رو کشید-تا خون سرش روی در پشت سرش بریزه...
کرو و بر هر دو بالای سرش ایستادن و با سر درگمی به جنازه نگاه میکردن-
"وات د فاک...؟"
کرو با ابرویی که بالا مینداخت به بر نگاه کرد و گفت-بر ازش گذشت و سمت در رفت
سعی کرد چرخ قرمز رنگ روی در آهنی رو با دوتا دست بچرخونه ولی-"تکون نمیخوره، صدای زنجیر...میخواسته مطمئن بشه که نمیتونیم بیاییم بیرون!"
"کی؟ کی میخواسته مطمئن بشه؟؟"
مستر کرو نامه رو برداشت و کامل خوندش"این رو کی برات اورد؟"
مستر بر تفنگ خدمه رو برداشت و به کرو نگاه کرد
"وقتی کشتی لنگر گرفت و طعمه ها رو بردی...ریون...این نامه رو بهم داد-"
YOU ARE READING
¦ βesTial €ity ¦
Mystery / Thriller¦ Larry Stylinson Mystery Novel ¦ مستر دیر عزیز من از شما طلب بخشش دارم من نه قاتلم نه گناهکار و نه طعمه! من نه به شما, و نه به بستیآل سیتی تعلق ندارم! لطفا پوزش بنده رو بپذیرید و بنده رو به لندن برگردونید! خدمتگزار شما مستر بانی. هشدار:عزیزان این ف...