part 3

1.4K 72 1
                                    

-هی ته پاشووووو
-نه بزار پنج دقیقه بخوابم دیگه
-هی دیرمون میشه بوی
بالشت رو سمتش پرت کرد
-آیششش... پاشدم آقا، تا من دوش میگیرم صبحونه درست کن
/نوکر بابات قلام سیا
-نکنه یادت رفته صاحب خونه ای؟
-اتفاقا خیلیم خوب یادمه ولی بیکار نیستم... تازه کسی که هر روز یه جا پلاس باشه مهمون حساب نمیاد
-خیل خوب خودم درست میکنم تازه دست پختمم بهتره
-اها...حالا شدی بچه خوب

یه دوش گرفت و حولش رو پوشید یه بولیز آبی با یه شلوار جین پوشید و موهاش رو سشوار نگرفت تا فر بمونه و رفت تو حال
-من موندم تو عمارت به اون گندگی زندگی میکنی ولی فقط دو سه روز از هفته میری اونجا، خدایی چرا همش اینجا پلاسی؟
-ببند، رامیون حاضری داری؟
-هوم تو کمده کنار یخچاله
شروع کرد به پختن رامیون
-امروز کجا میریم؟
-دوجین گفته موتور جدید خریده میریم
پیست متر سواری
-خب بعدش
تو چشمای هم نگاه کردن و با هم گفتن
-'کازینو؟
--یسسس
*****
-بچه ها اون مدت زمانی که من نبودم چیکارا کردین؟
-ام...
جیمین چشم قره ای به جونگکوک رفت
- آپا یا تو مدرسه بودیم یا تو خونه دیگه کجا می خواستیم بریم؟
-افرین بچه ها، جیمین تو هم داری آدم میشی مگه نه؟
-اوف آپا چرا اینجوری میکنین مگ من تاحالا چیکارکردم؟
-یک، تو پونزده سالگی پای یه نفرو با بادکنک شیکوندی چجوریشو خدا داند، دو،چهار بار مشروب خوردی تو هیفده سالگی بدون اجازه بزرگترت، سه،نه بار تو بار دوستام دیدنت، چهار با دخترا لاس میزدی و شماره میدادی ولی باهاشون وارد رابطه نشدی برا همین الان آهشون گرفته و دو ساله دوست دختر گیرت نمیاد پنج،
-اه نامی ول کن بسه
-باشه یکی بدونم هرچی تو بگی دلبرم
-ایش الان بالا میارم چهل سالتونم شد خجالت نمیکشید؟راستی دیشب خوب بود؟
-یااااا جیمین شی دهنتو ببند، حسودی هم نکن
-کی؟من؟نبابا،جونگکوک پاشو دیرمون میشه به زنگ اول نمیرسیم
-اوهوم بریم، آپا جین آپا نامجون خدانگهدار
-خدافظ پسرام خوب درس بخونید
-خدافظ کوکی جان
*****
کلاس ادبیات ... کلاسی که جونگکوک دلش میخاست آتیشش بزنه
-جونگکوک.جونگکوک
با سفت چسبیدن دستش از طرف جیمین به خودش اومد
-بله استاد
-کجایی پسر؟
-معذرت میخوام استاد
-خب جواب؟
-استاد ....میشه دوباره سوال رو بپرسین؟
-چرا شاعر خطاب به دماوند بد گفته بود؟
-هی پسر زود باش
-متاسفم استاد
-واقعا که، جونگکوک همینجوری به جای پیشرفت داری پسرف میکنی....
-خب بچه ها زنگ بعد تو کلاسمون مهمون داریم
صدای بچه ها که میگفتن کی قراره بیاد گوش های جونگکوک رو پر کرده بود ولی اهمیت نداد و به تریا رفت و طبق معمول جیمین دنبالش راه افتاد
~خیلی دوست دارم بدونم یارو کیه
-کی؟
-بابا همین که میخاد بیاد سخنرانی جنجالی کنه
-اوف مهم نی
-چرا؟یهو دیدی آشنا دراومد هوم؟
-میشه سکوت کنی؟واسه همین وراجیلته ک دوست دختر برات پیدا نمیشه
-راست میگی،باشه... ببینیم چی میشه
(نیم ساعت بعد)
همه دست زدناون دو نفر وارد شدن وارد شدن و سلام کردن
جونگکوک تا صورتشو برگردوند خشکش زد
-جی، جیمین

black candle🕯🖤Where stories live. Discover now