★𝐩𝐚𝐫𝐭 8

234 32 11
                                    

"جفت؟؟"

اینو گفتیم و نگاهمونو به نامجون دادیم
نامجون با تعجب داشت به جین نگاه میکرد

کوک و جیمینم عین جن زده‌ها داشتن به نامی نگاه میکردن
"هوی،صورت خوشگل نامی هیونگمو سوراخ کردینا "

همون موقع جیمین گفت
"اخه پشمام ریخته ، یعنی چی؟جینی قبل اینکه بیایم اینجا مارو سوراخ کرد از بس گفت سینگلم و الان جفتشو پیدا کرد؟ جین میشه بپرسم تو زندگی قبلیت چیکار کردی که اینقدر خوشانسی؟"

جین داد زد
"مرتیکه خفه خون بگیر دو دقیقه ببینم چه گوهی میخورم ، من جفت ندارم و جفت نمیخوام یه عقاب همیشه تنهاست میدونید که؟امکان نداره بخوام یکیو بیشتر از خودم دوست داشته باشم ، ا..اره همه حرفم همین بود پس من میرم خدافظ "

از روی صندلی بلند شد و رفت بیرون
دیدم نامی داره با دهن باز منو نگاه میکنه
شوخی میکنه؟جدی؟
"یارو چرا منو نگاه می‌کنی؟نکنه انتظار داری بجات برم دنبالش؟اون دهنتو ببند و گمشو برو پیشش تا شوتت نکردم"

جوری که انگار تازه متوجه شده باشه از روی صندلیش بلند شد و رفت
و تو این موقعیت داشتم عرق میریختم و به طرز وحشتناکی گرمم بود
کولر رستوران که روشنه پس من چم شده؟
دم گوش یون گفتم
"گرمه میرم دستشویی آب میزنم به صورتم و برمیگردم"

لبخندی زد و سرشو تکون داد
رفتم دستشویی و صورتمو خنک کردم ولی فایده نداشت
چند تا دکمه از لباسمو باز کردم ولی تغییری ایجاد نکرد
خودمو توی آینه نگاه کردم و دیدم دقیقا عین توت فرنگی شدم
"چمه؟چرا اینقدر قرمز شدم؟چشما..-"

با ترشح شدن مایعی بین پاهام حرفممو یادم رفت
"این چه کوفته دیگههه؟جیشه؟شاش؟شاشیدممم؟"

سریع رفتم داخل دستشویی و در رو بستم
"وای چم شده؟یعی الان شاشیدم تو خودم؟وایی تهیونگ هیونگ بفهمه تا اخر عمرم شاشو صدام میکنهه،نکنه بخاطر نامی هیونگ بوده؟هوا خیلی خوبه و امکان نداره شاشیده باشم ، علائم هیت هم که نمیتونه با..- صبر کن ببینم..هیت؟فاککک یعنی هیت شدممم؟ الان از شانس بدم گریه کنم یا خوشحال باشم که بلاخره هیت شدم؟اصلا شاید مریض شده باشم چیکار کنم؟به یون زنگ بزنم؟"

دست کردم توی جیبم تا موبایلمو در بیارم اما نبود
"روی میز جاش گذاشتم؟جدی؟شوخی میکنیییی"

شلوارمو کشیدم بالا و اومدم بیرون
دوباره آب زدم به صورتم و با دستمال خشک کردم
نفس عمیقی کشیدم و با خودم گفتم
"آروم باش فقط کافیه طبیعی جلوه بدی باشه؟هیچی نیست و چیزی هم نشده مثل همیشه لبخند بزن انگار که هیچی نشده"

لبخندی زدم و رفتم سر جام نشستم
پاهام رو بهم فشار دادم و دست یون رو زیر میز گرفتم
حس بدی داشتم و هر لحظه ممکن بود از گرما غش کنم
دست یون رو گرفتم بهم نگاه کرد و آروم گفت
"خوبی؟دستشویی رفتنت هم طول کشید حالت خوبه؟چیزی شده؟"

𝙢𝙮 𝙜𝙧𝙖𝙮 𝙬𝙤𝙧𝙡𝙙↲Where stories live. Discover now