Captain [ Chanlix ] 🔞 pt2

2.1K 107 28
                                    

اوه پسر تو واقعا کارت حرف نداره."

فلیکس وقتی داشت به مدال های طلایی رنگ و بیشمار کریس که روی برد دیوارش زده بود نگاه میکرد، با صدای هیجانی ازش تعریف کرد.

ولی اونور اتاق کریس درحالی که روی تخت نشسته بود به دستاش تکیه داده بود و به حرکات بامزه پسرش نگاه میکرد.

-آره کارم توی تخت هم حرف نداره میخوای امتحانش کنی؟"

-محض رضای خدا یه لحظه دیکتو تو شلوارت نگه دار...شت اونا مانگاس؟؟"

دوباره حرف فلیکس با کشف قسمت جدیدی از اتاق کریس قطع شد و به سمت مانگاهایی که توی قفسه بالای تخت کریس بود پرواز کرد.

کاپیتان نفس های حرصی میکشید اون قرار بود پسرو بیاره تو اتاقش تا یه شب طولانی و عاشقانه و صد البته هات باهاش داشته باشه اما فلیکس تقریبا به کاغذ دیواری های اتاق کریس هم توجه میکرد تا خود کریس!

فلیکس روی زانو هاش ایستاده بود و مانگاهای کریس رو دونه دونه چک میکرد.
با گرمای پشتش و دستایی که زیرهودی و رون پاشو لمس میکرد کمی ریتم نفس هاشو گم کرد.

-هوم شکم نرمی داری."

دستای کریس از شکمش تا بالا تر اومد و روی سینه های کوچیکش قرار گرفت و با فشاری که بهش وارد کرد ناله ارومی سر داد.

کریس با حرکت سریعی هودی رو از تن فلیکس بیرون کشید و پایین تخت پرتش کرد.
حالا دستشو از رون فلیکس به زیر دامنش برد. ولی هرچی پیشروی میکرد بیشتر متوجه برهنه تر بودن فلیکس میشد.

اون پسر شیطون بعد اتفاقات توی ماشین حتی باکسرم پاش نکرده بود.

بوسه هاشو از پشت گردن فلیکس شروع کرد تا به گودی کمرش رسید، درحالی که رو تخت مینشست، زانو های فلیکس رو از هم بیشتر فاصله داد و روی قفسه ها خمش کرد.

حالا که روی تخت نشسته بود باسن گرد و کوچولوی فلیکس دقیقا رو به روی صورتش بود.
و بوسه هاشو از گودی کمرش به لپ های باسنش انتقال داد.
اما بوسه هایی که دیگه لطافت نداشت و پرسروصدا تر بود.

-میدونی با زبونی که تو ماشین ازش تعریف کردی میخوام چیکار کنم؟"

با صدای خیلی بم شدش زمزمه کرد.

-کاری میکنی بهشتو لمس کنم؟"

فلیکس جواب خوبی داده بود حالا خیسی زبون کریس از بالزاش تا نزدیک سوراخش حس کرد.

-مطمئن باش اگه جایی فراتر از بهشتم بود برات قابل لمسش میکردم."

با حرف زدن کریس و خالی شدن نفس هاش روی خیسی که با زبونش ایجاد کرده بود فلیکس بازم ناله آرومی کرد.

نگه داشتن خودش برای اینکه با هر حرکت کوچیک کریس ناله نکنه و برای اینکه زودتر بفاکش بده التماس نکنه، کار خیلی سختی بود
فلیکس خیلی منتظر این لحظه بود و براش رویا میدید.

Stray Kids [One Shots]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora