لباس هایی که با دقت انتخاب کرده بود حتی برای دیت رفتن با اکساش نپوشیده بود.
اما خب امروز فرق میکرد مگه نه؟دیروز تو دسشویی با گرفتن کاغذی که ادرس یه کتابخونه خصوصی توی قسمت اعیان نشین سئول بود، از مینهو دست و پاشو گم کرده بود.
و بعد اون اتفاق های خوشایند اصلا جلوی پسر آفتابی نشد.
نیم ساعت از زمانی که پسر درس خون مدرسه بهش تایم داده بود دیر کرده میشه گفت علت دیر کردنش به قصد بوده.
با رسیدن به طبقه دوم کتابخونه و قسمت وی ای پی پسرو دید که با عینک رو چشم هاش پشت میز نشسته و کتاب هارو ورق میزنه.
لبی خیس کرد و به سمت پسر راه افتاد.
با سایه ای که روش افتاد سرشو از کتاب بیرون کشید و بالا رو نگاه کرد.
جیسونگ با بافت مشکی قرنز و موهای مشکی کمی بلندش همون ایمو بوی بود که انتظار میرفت
اما در نگاه مینهو یه بیبی گرل ایمو بود که میتونست قورتش بده.با حالت خاص همیشگیش ایستاده بود و منتظر بود مینهو بگه بشینه.
شاید ناخوشایند باشه اما پسرک به طور غریزی پیش مینهو مطیع و خواستار دستور بود.
مینهو ازین بابت کاملا مطلع بود؛ از زیر عینک نگاهش کرد و با سر به صندلی بغلش اشاره زد.
جیسونگ با بیرون کشیدن صندلی بغلش جا گرفت.
فاصله خیلی کمی باهم داشتن جوری که واضحا عطرشو بو میکشید و گرمای تنشو حس میکرد.
مینهو بدون هیج حرف اضافه کتابو جلوی جیسونگ کشید و شروع کرد.
...
حدود یکساعت از مطالعه گذشته بود و جیسونگ زده بود بالا
شلوارش برای حجم دیک سفت شدش تنگ بود.درد داشت و یکم دیگه ادامه پیدا میکرد خیسی پریکامش به شلوارش پس میداد.
این بر انگیختگی فقط برای تن صدای اروم و بم مینهو هنگام یاد دادن فرمول های شیمی بود.
با نگاه کردن به صورت سرخ پسر و و شیقیقه های براق از عرقش فهمید درس دادن بی فایدس.
چون مغز جیسونگ الان تو شورتش بود و دنبال راه خلاصی میگذشت.
با احساس دستای مینهو روی رون پاش صورتشو از دفترش بیرون کشید و نگاهش کرد.
چشماش از اشک براق بود و نفس های سنگینی از بین لباش میکشید.
مینهو کمی سرشو جلو برد و زیر گوشش پچ زد:
- پسر کوچولوی مستر خیلی نیدی شده اره؟"
با صدای هوم ارومی از جیسونگ جوابشو گرفت.
- اگه فرمول هارو حفظ باشی مستر کاری میکنه کام شی"
فرمول؟ صفحه سفید ذهن جیسونگ چیزی به عنوان فرمول نداشت.
با فشار دستای مینهو به قسمت های درونی رونش دوباره چشماشو به برگه داد.