Night Club [ hyunminchan ] pt4🔞

1.4K 90 59
                                    

- ددی؟ اگه من پسرتو به رضایت برسونم، خوب به فاکم میدی؟

نگاه چان روی مینهو نشست، تو نگاهش هیچ اهمیتی دیده نمیشد مثل اینکه میخواست فقط خلاص بشه.دوباره به هیونجین نگاه کرد که روی تخت رو به روش زانو زده و با چشم هایی توش لایه شفافی از اشک، که نشون دهنده لذت چند دقیقه پیشش بود، بهش نگاه میکرد.دستشو زیر چونه هیون برد، با کمی خم شدن چشم هاشو رو بهش دوخت.

- فرشته کوچولو چه جوری میخوای به فاکت بدم؟

میخواست بشنوه، برای چان درخواست و به لذت رسوندن کسی که زیرش بود از خودش مهم بود؛ با ارضا شدن زیرخوابش ارضا میشد. 

الان هم به خاطر اینکه مینهو رو به رضایت نرسونده بود سرش سنگین شده بود و شعله های خشمش میتونتست ذهنش رو بیمار کنه.

اینو هیونجین درک میکرد چون توی نقطه مقابل مرد بود و میتونست با لوندی و اغواگری، چان رو برای خودش نگه داره و هر دو نفر به رضایت برسند.

اما مانع بزرگتری کمی اون طرف تر روی تخت دراز کشیده بود، چان ابسسد اون خرگوش شیطانی بود جوری اگر مجبور نبود با پس زدن هیون فقط میخواست به اون برسه.

هیچ کس از افکار و ذهنیات مینهو خبر نداشت، حتی دو نفر دیگه نمیتونستن حدس بزنن اون پسر چه احساساتی داره.

-جوری که بعد امشب بتونم با یادآوری دیکت توی سوراخم وقتی با کسای دیگه کام نشدم خودمو ارضا کنم.

هیون گفت و چان متاثر از کلمات کثیفی که از بین لبای خوشفرم، اون صورت معصوم بیرون میومد؛ نفس عمیقی کشید.

- پس اون بلوجاب محشری که من تجربش کردم برای پسرم انجام بده و مطمئنم کن تمام کامی که از دیک ورم کردنش بیرون میریزه رو قورت میدی.

واژه پسرم از دهن چان نمیوفتاد، روی اعصاب هیون راه میرفت؛ مرد به پسری مثل هیون احتیاج داشت تا بتونه روش تسلط داشته باشه اما شخصیت مینهو کاملا با تایپی که چان داشت  فرق میکرد.

بوسه نرمی روی لبای نرم و خوش طعم هیون زد و کنار گوشش زمزمه کرد:

- تمام معادلاتمو داری بهم میزنی فرشته کوچولو نشونم بده کی لیاقت داره لقب پسر من بودنو یدک بکشه.

با لحن خش دار چان پشت کمر هیون لرزید و منکر اون حس خوب که تو وجودش رخنه کرد نشد.

با کمی جا به جا شدن بین پاهای مینهو نشست، کمرش رو خم کرد تا صورتش رو به روی دیک پسر مو فندوقی قرار بگیره.

باسنش رو بالا اورد و شروع به لیس زدن بالزهای مینهو کرد، پسر با وقفه ای افتاده بود دیکش حساس تر بود و خیسی که زبون هیون به جا میزاشت بیشتر عصب های حسیش  تحریک میشدن.

چان پشت هیون وایساد و چهره غرق در لذت مینهو رو دید که چشم هاشو بسته بود و سرش رو به عقب تکیه داده بود، گلوی سفیدش دندون های تیزش رو طلب میکرد اما با پایین کشیده شدن نگاهش، پسر مو بلوندی رو دید که سرش روی پایین تنه مینهو بالا پایین میره و با قوس چشم گیر بدنش، باسنش رو در اختیار چان قرار داده.

Stray Kids [One Shots]Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz