خونهای که فقط با وسایل ضروری و مدرن تقریبا خالی به نظر میرسید با صدای بوسههای خیس دو مرد پر شده بود، چانگبین لبهاشو حس نمیکرد بوسه پسر با مکشهای قویای همراه بود و میتونست بگه که حین بوسیدن پسرک خوش اشتها کم اورده.
زبون فلیکس بین زبون مرد میچرخید و با تمام وجود مزهاش میکرد، نمیخواست بوسه رو بشکنه حس میکرد تنها با بوسیدن چانگبین میتونه عشق ازش بخره و نزدیکش باشه اما نمیدونست دستای بزرگ مرد دور کمرش خیلی وقته حلقه شده و قصد دوری نداره.
چانگبین با دوری از پسر فقط نمیخواست باعث بشه احساسات ممنوعهای که توی قلب خودش جوونه زده روی قلب جوون و اسیب پذیر فلیکس بیشتر تاثیر داشته باشه و با هر ناکامی پسر رو به مرز شکست برسونه.
با افتادنش روی کاناپه طوسی رنگ فهمید بقیه کارشون قراره همین جا انجام بشه پسرک خیلی عجول تر از اونی بود که خودش رو به تخت خواب برسونه، خودش رو روی مرد کشوند بوسهای که وقفه افتاده بود رو از سر گرفت.
دستای مرد مثل پیچک دور تن ظریفش کشیده شد، یکی از دستاش به باسن گرد اما کوچیکش رسید و با فشار کوچیکی لگنش رو به خودش فشرد؛ فلیکس از ماشین سفت بود با این برخورد ناله کوچیکی توی دهن چانگبین کرد، خندید و باعث شد دندونهاشو بهم بخوره، دل مرد برای ناشیگریهای پسر ضعف میرفت.
جوجه کوچولو هر چقدر کاربلد بازی در میاورد اما به پای تجربیات چانگبین نمیرسید.
چانگبین نیمخیز شد و با نشستن روی کاناپه پسر رو روی پاهای خودش نشوند.
- میخوام گردنتو با لبام نقاشی کنم، انقدر قلمم رو به بازی نگیر.
با زمزمه چانگبین دقیقا روی لباش زیر دلش تیرکشید. برای این لحظه هر شب خوابای خیس دیده بود و تو حموم با خودش ور رفته بود حالا رو پاهای مرد نشسته بود و همونطور که از مرد انتظار داشت به سرخوشی مرگباری میکشوندش.
زبون چانگبین دورانی روی سیبک گلوش میچرخید و ناگهان مک قوی میزد؛ سوزش درد و در نهایت لذت به پسر هدیه میکرد. صدای دهان چانگبین کل خونه رو فرا گرفته بود و نالههای بلند فلیکس که به دنبال خلاصی بود ازش پیشی میگرفت.
پیرهن پسر از تنش در اومد بود و دستای مرد روی کمر برهنش نشسته بود دستاش روی کمرش بالا و پایین میشد؛ صبر فلیکس به اخر رسیده بود با جدا کردن سر مرد از سینههاش غرید:
- بس کن چانگبین نمیتونم تحمل کنم.
صداش از همیشه بم تر شده بود. کمی خودش رو پایین کشید و از زیر به فلیکس اشفته نگاه کرد.
- دستات رو روی پشتی مبل تکیه کن.
مرد دستور داد با تکیه کردن دستاش کاملا روی صورت چانگبین سوار شده بود و دسترسی کاملی از دیک و سوراخش بهش داده بود. معذب کننده بود کمی با خجالت پاهاشو بهم نزدیک کرد اما دستای چانگبین مانع شد.
![](https://img.wattpad.com/cover/349584464-288-k859497.jpg)