_تو که هنوز نرسیدی!جیمین ؟!
با قطع شدن تلفن به روش عصبانی اونو روی میز کوبید امروز اولین روزی بود که وارد دانشگاه شدن یعنی واقعا جیمین براش مهم نبود که امروز اولین روز دانشگاهه اما کیلومتر ها اونطرف تر امگایی که داشت از تمام وجودش برای دویدن استفاده میکرد که روز اول دانشگاه رو دیر نرسه و مسخره عام نشه اما با سکندری که خورد نقش بر زمین شد اونم دقیقا رو به روی در کالج سریع خودشو از روی زمین جمع کرد و دوباره با سرعت نور به سمت محل برگزاری کلاس رفت
با دیدن دوست عزیز و بیخیالش نفس آسودهای کشید و منتظر موند تا خودش رو به صندلی کنارش برسونه و روی اون بشینه که همینطور هم شد
+معلومه کدوم گوری بودی؟
_خواب .... مونده .... بودم
پسر بدلیل اینکه نفس نفس میزد بین کلماتش مکث افتاد
+آه خدایا من دیشب نتونستم هیجانم رو برای کالج کنترل کنم. بعد تو میگی خواب موندم وایسا نکنه دیشب داشتی به کسی میدادی؟؟
_چی معلومه که نه
+از لبخندت معلومه... خدایا اگه جفتت بفهمه نابودت میکنه
_هی اگه پیداش بشه پیوند رو رد میکنیم
+باشه خوددانی
با ورود استاد به کلاس همه ساکت شدن و دو امگا هم مشغول جزوه نویسی شدن وقتی که این روز طاقت فرسا تموم شد دو امگا در حال راه رفتن به سمت خونشون بودن و صبح یه شروع تازست چون جیمین با پیامی که براش از طرف یه ناشناس بود شوکه شد
_فردا میخوام باهات صحبت کنم داخل دفترم (استاد مین یونگی)
وات د فاک این کی بود که میخواست اونو ببینه؟ و سوال مهم تر چرا یه استاد میخواست با جیمین صحبت کنه کسی که نمیشناختش؟ و چطور اسم و شمارشو پیدا کرده؟
فلش بک
آلفای پرتقالی با زنگ ساعت بیدار شد امروز هم مثل روزهای قبل باید به کالج میرفت تا به دانشجوها درس بده اون آلفا خیلی دقیق بود بعداز صرف صبحانه با ماشینش به سمت کالج رفت و به دفتر مدیر که استاد ها برای گفت و گو اونجا میرن رفت و روی یکی از صندلی ها نشست و شروع کرد با استاد ها صحبت کردن چون با اونها اختلاف سنی زیادی داشت زیاد به بحث هاشون علاقه نداشت برای همین بیشتر اوقات توی دفتر خودش بود وقتی میخواست سمت کلاسش بره رایحه خوش بویی که صددرصد مال جفتش بود از توی یکی از کلاس ها میومد اما انگار یه آلفا روی اون رایحه گذاری کرده بود..این چه حسی بود ترکیبی از عصبانیت، خواستن، ناراحتی و پس زده شدن همه این ها وجود داشت اما یه حس امیدی هم داشت پس وقتی رفیق دردسر سازش رو دید صداش زد و اون اومد سمتش+ امروز با تو کلاس داریم؟ البته بد هم نشد میتونم یکم بخوابم
_برای چند دقیقه ساکت شو کوک اینجا کلاس توعه؟
+خب آره
_ببین اسم و مشخصات امگایی که رایحه آلیستوم داره چیه؟
+باشه اما من بوی آلیستوم حس نمیکنم بوی گاردنیا حس میکنم فکر کنم اون جفتمه
_حالا هرچی اگه تحت تاثیر رایحه جفتت بودی از بغل دستیت بخواه
و بدون اینکه منتظر جواب باشه به سمت کلاسش رفت بعد از چند ساعت طاقت فرسا کلاس تموم شد و به سمت دفترش رفت و بعد از چند دقیقه دوستش در اتاق رو زد و وارد شد
+هی اون امگا رایحه گذاری شده بود
_مارک چی مارک هم شده بود؟
+نه
+اسمش پارک جیمینه و اسم دوستش که جفت منه کیم تهیونگ وای خدایا مثل الهههای یونانی بودن مخصوصا تهیونگ اما اون امگا،جیمین،با تمام آلفا ها لاس میزد عجب امگایی گیرت اومده پسر
_پارک جیمین... باید باهاش حرف بزنم پس به شماره تلفنش نیاز دارم
+اینکه برای تو خیلی آسونه چون تو یه استادی فردا بعد از کلاس با امگام قرار میزارم
....
خب دوستان این اولین رمان منه پس لطفا بخونیدش و اگه ازش خوشتون اومد اون ستاره خالی رو نارنجی کنید❤️
YOU ARE READING
sweet love
Fanfictionیونگی آلفایی که دنبال جفتش میگرده اما جفتش ،پارک جیمین، امگای شروریِ که با هر آلفا و بتایی خوابیده ..... کاپل اصلی:یونمین کاپل فرعی:کوکوی ژانر:صافت،امگاورس،فلاف، اسمات، رومنس نویسنده: Patrick