پارت۳: هیولایِ درون☠

24 4 0
                                    


دو روز بود که فضای مجازی پر بود از هیتهایی که بر

علیه من و دنیای همجنسگراها و دوجنسگراها بود.

تیتر اغلب نشریات زرد راجب لباس و رفتار و علایق

مردانه من بود.

و تمام اینها مقصرش اون منیجر حق به جانب بود و

اصلا زیر بار نمیرفت

رئیس کمپانی آقای چا اولش خیلی از دستم عصبانی بود اما با شهادتی که طراح لباسم داد متوجه شد که حق با منه و آقای لی یک دروغگوِ پس تصمیم گرفت که اخراجش کنه

اما شما فکر میکنین چند درصد این کارش کمکی به حل مشکلات من کرد؟!!!

اوه آفرین.... در حقیقت کمکی که نکرد یه مشکل جدید هم به مشکلاتم اضافه شد

لی بدجنس به خاطر یه چک بی جونی که از سر مستی زده بودمش ازم شکایت کرد و کلی هم چرت و پرت گفته بود که من با پسرا رابطه دارم و نتیجشم شد مارک باکسیشوال (نمیدونم درست نوشتمش یا نه) که روم افتاد.

اونقدر این چند روز عصبانیم که حس میکنم اختلال عصبیم برگشته

راستش من از بچگی غییر از خودم وجود شخص دیگه‌ای رو توی وجودم حس می کردم

شخصی که مواقع عصبانیت غییر قابل کنترل و خیلی وقتا باعث پرخاشگریم میشد.

اون یک فرد جدا بود چون جداگانه از من تصمیم میگرفت و عمل میکرد.

اما من تونسته بودم کنترلش کنم

شخصیت صافتم اونقدر قوی بود که بتونه اون بعد تاریک وجودم رو آروم کنه

هرچند حدس میزنم اون چک موقع مستی که حواله آقای لی شد هم کار همون بعد تاریکم بود.

اگر اون شب مست نمیشدم....!!!!

اوففف کار از اگر و اما گذشته
واقعا نمیدونم اوضاع چطوری آروم میشه دو روزه نشستم رو به روی تلوزیون و از جام تکون نمیخورم ینی تهش چی میشه؟!!!

همونطور که به صفحه سیاه تلوزیون خیره بودم حضور فردی رو در نزدیکی حس کردم و در کسری از ثانیه بدون اینکه اجازه عکس العملی به طرف بدم
خیلی غیر ارادی پاشدم و مچ دستش رو گرفتم و پیچوندم .

الان اون یارو پشت به من بود و چهرش مشخص نبود اما از تتوهای روی دستش مشخص بود که خرگوشک ته ته باز از دست غرغرای ددیش فرار کرده 😏

دستش و ول کردم و یکی محکم کوبیدم تو کمر گندش

-اوه پسر اینهمه بازو و عضله اونوخت یه دختر که نصف هیکلتم نیست تونست دستت رو بپیچونه؟

اما اون هنوزم بی حرکت تو همون حالت مونده بود و رو به جلو خم بود و دستش هنوزم پشت کمرش بود

Persian Wolf?!!!Où les histoires vivent. Découvrez maintenant