پارت۱۷: شیفتینگ

24 6 0
                                    

#جیمین

درد توی کل بدنم میپیچید

صدای جیغ های پر درد و گاه از سر لذت روژی توی سرم پژواک میشد.

این لعنتی اصلا لینک ذهنی نبود...!

مطمعنم که این یه سکس چهارنفره‌اس نه تریسام
منم اون بین بودم منم تمام مدت در بُعد بدن روژی توسط اون دو آلفای هورنی به فاک رفتم.

این کمی بیشتر از زیادی عجیبه
ما هیچوقت توی امگاورس همچین چیزی رو شاهد نبودیم.

این یه شیفت کامل و آگاهانه به کالبد روژیار بود
دقیقا همون اتفاقی که قبلا افتاده بود با این تفاوت که حالا جای من روژیار زیر اون دوتا ناله میکرد.

با بیهوش شدن روژ از سر درد طاقت فرسایی که هر دو تحملش کرده بودیم.

به خودم اومدم باورم نمیشد لباسم خیس از کام بود
سریع از جام بلند شدم که چشمام سیاهی رفت
اما بی توجه به سمت کمد لباسام یورش بردم و عجله ای هر چی دم دستم اومد و با لباسای کثیفم عوض کردم و سمت درب ورودی خونه رفتم و بازش کردم بادیگاردای غولپیکری که تهیونگ برام گذاشته بود تا از آپارتمان خارج نشم جلو اومدن که بی اعصاب بهشون توپیدم.

-همین الان به اون رئیس حروم زادت زنگ بزن و بگو پارک جیمین داره میاد سراغت.

هر دو بادیگارد با نگاهی توی چهرم قدمی عقب گذاشتن و یکیشون گوشی به دست به سمتی رفت معلوم بود که میخواد به تهیونگ زنگ بزنه.

از فرست استفاده کردم و از زیر دست اون یکی که حواسش پی رفیقش رفته بود فرار کردم و سمت آسانسور دویدم .

بین راه به صدای فریاد بادیگاردا که اسمم رو صدا میزدن توجهی نمیکردم و خدا رو شکر قبل از اینکه به آسانسور برسن درب بسته شد .

پوزخندی زدم

-حالا اگه میتونین بیست طبقه رو بدویین بیایین پایین دیوثا

پایین که رسیدم جین هیونگ منتظرم بود سریع سوار ماشینش شدم اونم بدون حرف گازش و گرفت بین راه هیچ صدایی نبود غییر از صدای تق و تق ناخنای من بین دندونام
همین که جین وارد عمارت شد رو به روی ساختمون ترمز کرد.

میخواستم سریع پیاده شم که دستم رو محکم گرفت.

&جیمین شی...

با تشر به سمتش برگشتم و سری تکون دادم که ینی چته؟!!

&یادت باشه هر کاری که میکنی نباید بزارین روژی از واقعیت مطلع بشه

عصبی چشمام و روی هم فشار دادم و

-خودم میدونم تهیونگ پابو چه خیریتی کرده

دستمو کشیدم و سریع از ماشین خوش رنگ جین هیونگ پیاده شدم و به سمت عمارت یورش بردم.

به لطف شیفتی که به بدن روژی داشتم حالا میدونستم دقیقا کجای این عمارت بیدر و پیکرن

پس بدون معطلی به سمت باشگاه کوک پا تند کردم و همینکه از پا گرد پله گذشتم حالا غییر از فرومون هر سه تاشون خودشون هم تو دیدم بودن.

همونجا انگار که انرژیم ته کشید و با زانو زمین خوردم
نگاهم تو چهره هر سه نفر چرخ میخورد
بیشتر شبیه سه فرشته کوچولو همو بغل کرده بودن و خوابیده بودن.

جلوتر رفتم و بالا سرشون ایستادم

دروغ بود اگه بگم به خاطر دستایی که دور تن روژیارم تابیده بودن حسودیم نشد.

اما آرامشی که از دیدن این صحنه به قلبم سرازیر شده بود رو هم نمیشد نادیده گرفت.

میدونستم هر دو آلفا دخترک نازم رو نات کردن و حالا هر دوشون عین دوتا توله گرگ خوابشون گرفته و فراموش کردن اون دیکای گندشونو بیرون بکشن

پس با احتیاط جلو رفتم و بزور تن کوک رو اول و بعد تهیونگ رو از روژی جدا کردم.

بر خلاف اون دوتا که عین خرس خوابیده بودن
روژی از درد چشماش و باز کرد و با دیدنم تو این فاصله نزدیک اول جا خورد اما بعدش چنگی به گردنم زد و همین کارش باعث شد تا تعادلم بهم بخوره روی تن دردمندش فرود بیام.

بعد از اون صدای رنجورش که لا به لای بغض سنگینش بد جور روی قلبم پنجول میکشید به گوشم رسید.

-جیمین شی....بلخره اومدی؟!!!

بدون اینکه جوابی بدم لبامو روی لبای به خون افتادش گذاشتم و با احتیاط شروع به بوسیدنش کردم.

که اینبار صدای دو رگه تهیونگ تو گوشم پیچید

×جیمین؟!!!....تو اینجا چکار میکنی امگا؟!!!

با اکراه از لبای روژی دل کندم و نگاهم و به چهره تهیونگ دادم.

-یه چیزی هست که باید بدونی ته

و بعد از روی بدن روژی بلند شدم و به سمت طبقه همکف رفتم

-سریع یه چیزی بپوش بیا بالا جین هیونگم همرامه
......
..........
...............
.
.
.
.
ینی چه اتفاقی افتاده؟...به نظرتون دلیل شیفت جیمین به بدن روژی یا برعکس اون چیه؟
دام میخواد محض رضای خدا یکبار بیایین و تبادل نظر کنین

Yayımlanan bölümlerin sonuna geldiniz.

⏰ Son güncelleme: Aug 10 ⏰

Yeni bölümlerden haberdar olmak için bu hikayeyi Kütüphanenize ekleyin!

Persian Wolf?!!!Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin