پارت ۹: block (قفل‌.‌‌‌..!!!)

24 4 0
                                    

»آنچه گذشت«

-این ینی ماهم میتونیم اونو مارکش کنیم؟
-اوه....این عالیه
چشماشون رنگ عوض کرده بود و نگاه من توی سرخی چشمای کوک و آبی نگاه تهیونگ در گردش بود.

عمرا نمیزاشتم مارکم کنن...!

من همین الانشم پشیمون بودم....من عمرا نمیتونستم با دونفر وارد رابطه بشم.

ولی خوشحالی از سر و کولشون میبارید ناکسا
این نابی شی هم وقت گیر آورده بود همچین چرندی رو گفت؟!!!
.
.
.
.
‌.
«زمان حال»

به خودم که اومدم دیدم هر دو پسر سمت گردنم کج شدن حتی نمیدونم کی با این سرعت بهم نزدیک شده بودن

همینکه تیزی دندون جنگکوک رو حس کردم یهو چنان جیغی زدم که هردو ازم فاصله گرفتن

سرمو بی اختیار تو آغوش جیمین فرو کردم تا اون دوتا نتونن به گردنم دسترسی داشته باشن.
.
.
.
.

#جیمین

پشت سر هم و ترسیده یه حرف و تکرار میکرد... و این برای من عذاب آور بود.

-نه...نه...به من نزدیک نشین

این دختر همون چیزی بود که همیشه از الاهه ماه میخواستم و الان که اومده این دوتا خرس گنده تصمیم داشتن همون بلایی که سر من آوردن سرش بیارن
اما من این اجازه رو نمیدادم.

تهیونگ جای اینکه حواسش به حالت غییر عادی رژی باشه به من نگاه میکرد.

انگار که منتظر بود تا بهش اجازه لمس روژیار و بدم
اخمی کردم و در حالی که روژیار و روی دستام بلند میکردم بیشتر به خودم چسبوندمش.

-فکرشم نکنین که اجازه بدم به زور مارکش کنین...تا وقتی خودش نخواد...هیچ اتفاقی نمیوفته

و بعد از نگاهی که به چشمای براق رژی کوچولوم انداختم بوسه‌ای روی شقیقش کاشتم و اونو به اتاق خودم بردم.
.
.
‌.
.
‌.
.
سه ساعت بعد

با استشمام بوی غلیظ زنبق آبی از خواب پریدم...فکر کردم هیت شدم اما هیچ دردی احساس نمیکردم
غییر از این من هیچوقت همچین رایحه‌ای نداشتم...!!!

پس این رایحه از کجاست؟!!!

همینکه برگشتم تا از تخت بیام بیرون متوجه جسم مچاله شده روژیار زیر پتو شدم .

پتو رو کنار زدم و جسم لرزونشو بغل کردم
اوه اون هیت شده بود؟!!!

خدای من با این حال چطور جلوی اون دوتا آلفای هورنی رو بگیرم

اونم وقتی که خودمم هارد شده بودم

وقتی که صدای کشدار و مست گونه اون دوتا رو پشت دری که سر شب قفلش کرده بودم شنیدم دو دستی تو فرق سرم کوبیدم.

چون تو این اوضاع فاکی غییر از ناله های دردناک روژیار و رایحه دیوونه کننده‌اش...حالا عطر شیرین گلهای بهاری هم کل اتاق و برداشته بود و قطعا اون دوتا آلفا رو به مرز جنون میرسوند.

Persian Wolf?!!!Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin