part(9)

120 17 10
                                    

زنگ در رو فشرد، چند لحظه منتظر ماند تا بالاخره جی در را باز کرد.
از حیاط گذشت و به در اصلی خانه رسید.
دستش را بالا آورد تا در بزند اما در خانه زودتر باز شد، دستش را پایین آورد و خودش را در بغل جی انداخت.
« سلامم هیونگگ»
جی لبخندی زد و جونگوون را بغل کرد.
«سلام وونی کوچولو»
جونگوون سرش را از بغل جی دراورد و با غرغر کیوتی گفت« بهم نگو کوچولوو»
وقتی به خودش آمد دید فاصله صورتشان فقط چند سانتی متر است، نگاهشان به لب های هم بود و توان هیچ حرکتی را نداشتند.
جی آب دهنش را قورت داد و جونگوون با درک موقعیت از بغل جی درامد.
« نمیزاری بیام داخل؟ »
جی سریع به سمت آشپز خانه رفت و اجازه داد تا جونگوون وارد بشه.
جونگوون نگاه سَرسَری به خانه کرد، همه چیز مثل قبل بود و تغییری نکرده بود.
« نوشیدنی چی میخوری؟ »
«آب»
جی سرش را بالا آورد و به جونگوون نگاه کرد.
« همین؟ »
جونگوون سری تکان داد.
« وسایلم رو کجا بزارم؟ »
جی به اتاقش اشاره کرد و گفت « اتاق مهمون خرابه، میتونی بزاری داخل اتاق من»
جونگوون « باشه» گفت و به سمت اتاق جی حرکت کرد.
وارد اتاق شد، وسایلش را گوشه ای گذاشت و به سمت تخت رفت.
رویش دراز کشید و بالشت جی را در بغل گرفت بویید.
دوست داشت به جای بالشت خود جی در بغلش باشد، خودش را سرزنش میکرد که دوباره حس هایی که چندوقت سرکوب شان میکرده دوباره پدیدار شده اند.
دوست نداشت با گفتن حسی که دارد دوستی چند ساله ای که دارند رو خراب کنه.
بغض داشت میخواست الان جی باشد و در بغل جی گریه کند.
در چند ثانیه در باز شد و جی داخل آمده.
« چیزی شده وونی؟ »
جونگوون بالشت را سر جایش گذاشت و پاشد.
« نه هیونگ فقط خستمه»
جی متوجه شده بود که وونی کوچولوش بغض داره اما اگر وونی کوچولوش نمیخواست بهش چیزی بگه اونم اصرار نمیکرد.
به سمت تخت رفت و کنار جونگوون نشست، جرعتی به خودش داد و دست جونگوون را گرفت.
« اگه گرسنه نیستی تا بخوابیم بعد غذا درست کنیم و بخوریم»
جونگوون دراز کشید و جی هم پیش جونگوون دراز کشید.
جونگوون تردید داشت که بگه و میدونست که دیگه همچین فرستی برایش پیش نمیاد پس دلش را به دریا زد.
« هیونگ میشه بغلم کنی تا.. »
هنوز حرفش کامل نشده بود که در آغوش جی رفت.
لبخندی زد و محکم جی را بغل کرد، جی هم لبخندی زد و حالا فهمید منظور از اینکه پروانه های دلش به پرواز در آمده چیست.
چشم هایشان را بستن و به دنیایی خواب رفتند.
___________________

سلامممم
اگه میخواین پارتی طولانی تر باشه بگید تا در هفته دوبار اپ کنم ولی پارت طولانی تر باشه یا به همین روند پیش بریم.
کامنت و ووت فراموش نشه.
خدافظظ👀✨

˚Dark Chocolate˚Where stories live. Discover now