part(25)

192 13 12
                                    

بغل پسر بزرگتر دراز کشیده بود و با انگشت های دستش بازی میکرد و پسر بزرگتر با موهای اون بازی میکرد. این چند وقت همه چیز خیلی خوب پیش رفته بود البته اگه امتحان ها پایان ترم رو در نظر نگیریم.
«جی؟ »
«جانم»
جونگوون لبخندی زد.
« وقتی صدام میزنی دوست داری بگم جانم؟ »
جونگوون سرشو به معنی مثبت تکون داد.
«خوب چیکارم داشتی؟ »
جونگوون جوری که صورت جی رو ببینه داراز کشید.
«خوب میدونی.. یکم بهش فکر کن ما قبلا همیشه بیشتر از یه دوست رفتار میکردیم ولی رابطه مون اسمی نداشت»
«اوممم..حق با وونی کوچولوعه»
جونگوون خنده ای کرد.
«میدونستی از اینکه بهم بگی وونی چقدر خوشم میاد؟ »
جی پوزخندی زد و نگاهشو از جونگوون گرفت.
«به نظرت اگه نمیدونستم میگفتم؟»
«نه»
با خنده ی صدا داری گفت و به تلویزیون خیره شد.

چند دقیقه بدون حرف گذشت که با صحنه ای که اومد جونگوون سریع کنترل رو برداشت تا تلویزیون رو خاموش کنه اما جی خیلی سریع جلوش رو گرفت.
«چیکار میکنی؟ »
«میخوام خاموش کنم این بیصاحابو تا چشمای پاکم ، ناپاک نشن»
جی پوزخندی زد و کنترل رو خیلی راحت از دست جونگوون دراورد.
«یجور رفتار نکن انگار تاحالا این کارو انجام ندادیم»
جونگوون با خجالت نگاهشو از جی گرفت. با لحن ناراحت گفت«ما اونقدر عمیق پیش نرفتیم جی، فقط درحد لمس بود»
سر جونگوون رو از روی پاهاش بلند کرد و جونگوون با اینکار جی نشست.
« میخوای بیشتر از یه لمس انجامش بدیم؟ »
جونگوون با تعجب نگاهشو به جی داد اما بعد از تحلیل حرف جی بدون حرف سرشو پایین انداخت.
دستش رو زیر چونه جونگوون گذاشت و سرشو بالا اورد.
«پس.. میخوایش؟ »
سعی میکرد تماس چشمی با جی برقرار نکنه. ضربان قلبش بالا رفته بود و فقط خودش میدونست چقدر دلش میخواد انجامش بده.
جی که فکر میکرد جونگوون دوست نداره انجامش بده دستشو برداشت، جونگوون نگاهشو به جی داد و دست جی رو سرجای قبلیش برگردوندن. جی بدون حرفی لبخندی زد و لباش رو روی لب های جونگوون گذاشت . چندثانیه اول بدون حرکت لب هاشون رو روی هم قرار داده بودن که جونگوون چندباری خیلی اروم اما عمیق مک های به لب جی میزد اما انگار که یکدفعه اختیار بدنشو از دست داده باشه روی پسر خم شد و اونو روی مبل خوابوند و سرعت بوسه های که به لب های جی میزد رو بالاتر برد و در این حین جی کم و بیش میتونست بوسه های جونگوون رو تلافی کنه . جی هیچ وقت فکر نمیکرد  توسط جونگوون اینطوری بوسیده بشه و ازش لذت ببره ، هیچ تلاشی برای اینکه جونگوون رو متوقف کنه نمیکرد و این اجازه ی پیش روی به جونگوون میداد. صدای بوسه شون داخل فضای خونه میپیچید و از شانس خوبشون این ساعت کسی داخل
خونه نبود. چون بی تجربه بود شلخته جی رو میبوسید و جی به خوبی متوجه این قضیه شده بود. با حس اینکه نیاز به اکسیژن داره از جی جدا شد و شروع کرد به نفس نفس زدن و جی هم وضعیت بهتری از جونگوون نداشت. انگار که هنوز لب های جونگوون تشنه بودن بعد از چندثانیه دوباره به سمت لب های جی حمله کرد و اینبار عمیق تر از چند لحظه پیش میبوسید. دست های جی بالا اومد و دو طرف صورت جونگوون رو گرفت و سر جونگوون رو بیشتر به سمت مخالف سر خودش خم کرد. هردو عمیقا از این لحظه لذت میبردن و دوست داشتن که این لحظه هیچوقت تموم نشه. جی گاز محکمی از لب های جونگوون گرفت و جونگوون لحظه ای از بوسه دشت کشید و دهنش بی اراده به خاطر دردی که بخاطر گاز محکم جی بود باز شد. جی از این موقعیت استفاده کرد و زبون سرکشش رو وارد دهن جونگوون کرد و اینبار کنترل بوسه دست جی بود.جی پوزیشنی که داخلش بودن رو عوض کرد و حالا خودش روی جونگوون خم شده بود و میبوسید. جونگوون بخاطر اینکه تقریبا روبه خفگی بود مشت ارومی به سینه جی زد و جی در حدی که نوک بینی هاشون باهم برخورد کنه از جونگوون فاصله گرفت و هردو شروع کردن به نفس نفس زدن.
«خیلی.. خیلی خوب بود»
جونگوون سرشو به عنوان تایید تکون داد.
«دوست دارم بازم امتحانش کنم»

___________________________________________

لعنت بهش مگه من چه کار اشتباهی انجام دادم؟

Yayımlanan bölümlerin sonuna geldiniz.

⏰ Son güncelleme: Oct 21, 2023 ⏰

Yeni bölümlerden haberdar olmak için bu hikayeyi Kütüphanenize ekleyin!

˚Dark Chocolate˚Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin