part 07

138 30 0
                                    

هردو در محیط خلاء ایستاده و در چشم‌های هم به صورت خنثی خیره بودند. جین با پوزخند ترسناکش از سرتا پای نامجون رو از نظر گذروند و از طرف دیگه  فرشته فقط به اون شیطان عصبی خیره شده بود تا رفتار اون هیولارو بررسی و بتونه حرکت بعدیش رو پیش بینی کنه!

-تا کی باید اینطوری به هم خیره بمونیم؟!

نامجون لبخند شیرینی زد که باعث شد جین در لحظه سرجاش خشک بشه و به اون اثر زیبا خیره بمونه‌.

-میخوام صلحمون رو نگه داریم! من نمیخوام هیچ جنگی بین دو دنیا باشه، خودت هم خوب میدونی تاثیری نداره ولی خرابی زیادی به بار میاره.

بعد از حرف‌های نامجون، جین به خودش اومد و دوباره چهره‌ی جدیش رو حفظ کرد.

-در عوض چی به من میرسه؟! میدونی که دوتا از فرشته‌هات علاوه بر خرابی آسمون، دنیام رو به هم ریختند.

نامجون کمی فکر کرد و دوباره لبخند جادویش رو به رخ جین کشید.

-همون دو فرشته رو میفرستم تا خرابی رو ترمیم کنند، میدونی که قدرت دیگه‌ی ما ترمیم و درمان‌گریه!

جین دوباره با لبخند نامجون مسخ شده بود، امروز چه بلایی سر اون فرشته اومده بود و دائم اون دولب برجسته رو کش میداد؟ همیشه جدی بود و تحکم صداش برای جین سرگرم کننده بود ولی حالا به نظر قلبش سرگرمی جدیدی پیدا کرده بود!

-خب...
-خب؟! من تمام خرابی رو جبران میکنم.
-فرشته‌ها کنار کوره دوام نمیارند، ممکنه بال‌هاشون بسوزه.
-میدونم اما با محافظ میان و تو باید قول بدی آسیبی بهشون نمیرسونی، همینطوری دنیات برای فرشته‌ها ترسناکه، وجود نگهبان‌ها و عصبانیت خودت اون رو به جهنم تبدیل میکنه.
-الان ازم تعریف کردی؟!

نامجون دیگه به فکر حفظ اون ظاهر خونسرد و مهربونش نبود و کلافه نفسش رو به بیرون فوت کرد و نیزه‌اش رو به زمین کوبید.

-اینکه میگم ترسناکی برات تعریف محسوب میشه؟
-البته! داری از قدرتم تعریف میکنی و اوه پسر باید بگم خیلی خوشم اومد. به شرطی که دیگه اون لبخند رو اعصابت رو بهم نشون ندی!

نامجون متعجب از حرف آخر جین لحظه‌ای ساکت شد ولی سریع خودش رو جمع کرد و دوباره جدی شد.

-خب نظرت چیه؟
-سرگرمم نمیکنه! تو خیلی حوصله سربری نامی
-نامی؟!
-اه بس کن، فکر کردم الان میخوای پیشنهاد‌های جالب‌تری بدی ولی تو الان به اسمت گیر دادی؟
-پیشنهاد جالب از نظر تو چیه؟!
-اوووم بذار فکر کنم...

جین چونه‌اش رو به صورت نمایشی خاروند و بعد انگشتش رو به سمت نامجون گرفت.

-مثلا اینکه یه هفته اینجا رو ول کنی و به عنوان خدمتکارم تو دنیای زیرین کار کنی!

Painter AngelsDonde viven las historias. Descúbrelo ahora