2
بعد از ۱۰ روز، آجوشی با پوزخند ازم تعریف میکنه و میگه اولین کسیام که با اخلاقش کنار اومدم و هنوز اینجا کار میکنم؛
جالبه، ولی..چرا؟
YOU ARE READING
french coffee
Fanfictionهرروز میاد؛ هرروز قهوه، هرروز کتاب، هرروز غروب، هرروز صداش، نگاهش، عطرش، این پسر، هرروز.. هرروز.. هرروز. a teakook story.
- Ajoshi
2
بعد از ۱۰ روز، آجوشی با پوزخند ازم تعریف میکنه و میگه اولین کسیام که با اخلاقش کنار اومدم و هنوز اینجا کار میکنم؛
جالبه، ولی..چرا؟