𝟭𝟯

283 15 6
                                    

تهیونگ ویو:
بعد از اینکه یونا از کلاس خارج شد جنی رفت سرجاش نشست منم رفتم نشستم. بعد از حدود 1 مین معلم وارد کلاس شد و شروع به درس دادن کرد

سرگرم گوش دادن به حرفای معلم بودم که جنی تیکه کاغذیو گرفت پایین و بهم داد
″زنگ تفریح بیا زیر درخت بید گوشه حیاط منتظرتم″
با چشمام بهش فهموندم که اوکی و کاغذو بهش دادم

بالاخره زنگ حوصله سربر ریاضی تموم شد و صدای شیرین زنگ مدرسه به صدا در اومد
وسایلمو گذاشتم توی کیفم.کتابمو برداشتم و از کلاس خارج شدم و به سمت درخت بید گوشه حیاط حرکت کردم

رسیدم پیش جنی. درحال خوندن کتابش بود بحاطر همین متوجه اومدن من نشد
-″خب جنی کیم چیکارم داری؟″
با گفتن حرفم سرشو گرفت بالا و منو دید
+″بیا بشین بهت میگم″
نشستم کنارش و منتظر بودم تا حرف بزنه
+″من دوست دخترتم؟″
با حالتی که انگار متعجبم گفتم
-″دوست دخترم؟نه کی گفته″
+″پس چرا تو کلاس منو دوست دختر خودت معرفی کردی؟ منو اسباب بازی میبینی که باهام بازی کنی نه؟ قبل از اینکه از اون دهن کثیفت میخوایی استفاده کنی فکر کن ببین الان تو این حرفو بزنی بعدش چی میشه....اصلا فکر میک...″(حرفش با صدای تهیونگ قطع شد)
-″حرف دهنتو بفهم...بدبخت من اگه توی کلای اونکارو نمیکردم کی میخواست ازت دفاع کنه؟ خودت که جلوی یونا زبونت اندازه مورچه میشه فقط پیش من دومتر زبون داری...
+″الان تو داری میگی من پیش یونا نمیتونم از خودم دفاع...؟″
-″ببین من نیومدم اینجا باهات دعوا کنم. دلیل کشوندم اینجارو بگو″
-″خب همینه. چرا منو دوست دختر خودت معرفی میکنی با اینکه میدونی فقط حس تنفر دارم نسبت بهت؟فک کنم فقط میخوایی‌ یونا رو به جون من بندازی نه؟″
-″دلیلشو خودت دیر یا زود متوجه میشی. ولی تا اینجا بدون که اصلا قصدم انداختن دانش اموزا به جونت نبود و نیست.″
+″باش تو گفتیو منم باور کردم.(اوف کشید) کارم تموم شد میتونی با رفتنت خوشحالم کنی
بعد از تموم شدن حرفاش از کنارش بلند شدم و به دیوار کنار درخت تکیه دادم. کتابمو گذاشتم کنار چون حال و هوای کتاب خوندن کلا پریده بود
-″I wish you would love me again
No I don’t want nobody else
I wish you could love me again
again...″
اهنگ مورد علاقم رو شروع به خوندن کردم. یجورایی این اهنگ همشش حرفای دل منه. حرفامه مسبت به کسی که تنها حسی که بهم داره حس تنفره
+″Secrets I have held in my heart
Are harder to hide than I thought
Maybe I just wanna be yours
I wanna be yours
I wanna be yours...″
به معشوقم درحالی که داشت یکی از اهنگای مورد علاقمو میخوند نگاه کردم. اون متوجه نگاه های خیره من نشد چون تمام مدت چشماش بسته بود.
-″عجب صدایی داری″
+″از صدای تو که افتضاح تر نیست″
-″ولی من نگفتم صدات افتضاحه″
+″ولی من گفتم″
-″چرا اینقدر باهام کل کل میکنی؟ چرا عین ادم باهام رفتار نمیکنی بخدا منم ادمم″
+″باشه بابا جو نگیر مگ چیکارت کردم جنبه نداریاا″
+″کیم بیا جدا از شوخی یه سوال ازت بپرسم تروخدا باهام صادق باش″
-″جانم بپرس″
وقتی کلمه ″جانم″ رو شنید قیافش یجوری شد انگار متعجب شده و خجالت کشیده
-″کیوت″ (اروم گفت)
-″خب بپرس دیگه
+″چرا منو دوست دختر خودت معرفی کر...″
-″چون واقعا دوست دخترمی...کی میخوایی اینو بفهمی جنی کیم؟″
+″شوخیه دیگه ؟ تو حتی بهم چص مثقال حسم نداری چجوری دوست دخترتم؟″
-″از دلم خبر نداری جنی کیم″(اروم گفت)
+″چی گفتی؟″
-″گفتم شوخی نیست″(با لبخند مصنوعی)
+″خر نیستم اسم منو اوردی تو حرفت″
-″واییی چقد سمجی تو″
+″سمج عمته بی‌فانوس
-(پوکر)
+″میگی یانه؟ ی جواب عین ادم تحویلم بده الان زنگ میخور...
-″بهت حس دارم ... یک سال تمومه که قلبمو مال خودت کردی. یک سال تمومه که دنبالتم تا بالاخره اینجا پیدات کردم. میدونی... وقتی میدیدم که یونا و دارو دستش برات قلدری میکردن دلم میخواست آتیششون بزنم. اون دستای کثیفشونو قطع کنم تا نتونن لمست کنن و اون زبون کثیفشونو از دهنشون بکشم بیرون تا با حرفای لعنتیشون ازارت ندن. از حرفی که زدم پشیمون نیستم چون اینجوری حداقل کمتر اذیتت میکنن و یکم مدرسه قابل تحمل تر بشه.(یکم بلند و با بغض)
بعد از تموم شدن حرفام به جنی نگاه کردم. دیدم بهم خیره شده و صورتش قرمز شده.
-″خجالت کشیدی خانم کیم؟″
+″...″
دیدم جوابی نداد دستشو گرفتم تا ببینم واکنشش چیه
طبق انتظارم دستشو از تو دستم کشید بیرون
+″دستمو نگیر. فک نکن با یه مشت حرف دروغ عاشقت میشم. اینا همش توهمات توعه.
-″تو میتونی فکرک نی اینا توهمه و من حسی بهت ندارم. ولی بزودی متوجه میشی که این تویی که توهم زدی نه من. توهمتم حسیه که داری پنهانش میکنی. جنی کیم من خودم اینکارم. فک میکنی حرفاتو با لیسا نشنیدم؟

-″کوک چیشد تو اتاق؟
/″هیچی اعتراف کردم″
-″منو خر میبینی؟آدم باش تعریف کن″
/″خب اسکل تو اصن فهمیدی چیشد که اعتراف کردم؟″
-″فقط فهمیدم باهاش بیلیارد بازی کردی و شرط گذاشتی ک هرکی برد باید هرچی میگه رو بازنده جواب بده″
/″خب دیگه بردمش توی یه اتاق و ازش پرسیدم بهم حسی داره یانه. البته نپرسیدم. اههه خودت برو ببین لبسا داره به جنی چی میگه همون اتفاق افتاده″
-″خاک تو سر مشنگت. کجاس؟″
/″(اشاره کرد به جایی که نشستن)
/″لو بری من گردن نمیگیرما″
-″منم لو نمیرم″
/″امیدوارم.خدافز
به سمت جایی که لیسا و جنی نشسته بودن رفتم. روی به مبل مخملی قهوه ای نشسته بودن. پشت مبل خودمو خم کردم و حرفایی که میزدنو شنیدم

هرچی اتفاق افتاده بودو برای جنی تعریف کردم و منتظر ریکشنش بودم
+″خب فکر کنم همه چیو فهمیدی...ولی واقعا کارت زشت بود که فالگوش وایسی ببینی چی داریم میگیم.
-″ولی فالگوش وایسادنم ارزششو داشت نه؟
+″نمیدونم. اونموقع هنوز مطمئن نبودم و فقط داشتم با لیسا درد و دل میکردم. الان واقعا نمیدونم چه جوابی میتونم بهت بدم...زمان میخوام.
-″بهت زمان میدم. البته که الان جوابمو دارم ولی میخوام از زبون خودت بشنوم.
-″فکر کن بهم بگو. بایی عروسک کوچولو
+″حالا بزا من بت جوابمو بدم بد اینجوری صدام کن(اروم گفت)

 بایی عروسک کوچولو+″حالا بزا من بت جوابمو بدم بد اینجوری صدام کن(اروم گفت)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
𝘀𝗮𝘃𝗲 𝗺𝗲 𝗶 𝗳𝗲𝗹𝗹 𝗶𝗻 𝗹𝗼𝘃𝗲Where stories live. Discover now